تسمه، تسمۀ ستبر، تسمۀ رکاب، تسمۀ کمر، کمربند، برای مثال ز سنگ سپهدار و هنگ سوار / نیامد دوال کمر پایدار (فردوسی - ۱/۳۴۸)، تازیانه که از چرم بافته شود، تسمۀ چرمی که با آن طبل بنوازند
تسمه، تسمۀ ستبر، تسمۀ رکاب، تسمۀ کمر، کمربند، برای مِثال ز سنگ سپهدار و هنگ سوار / نیامد دوال کمر پایدار (فردوسی - ۱/۳۴۸)، تازیانه که از چرم بافته شود، تسمۀ چرمی که با آن طبل بنوازند
دو برابر، مضاعف، بخش دو لایۀ لباس که در هنگام دوختن، روی خودش تازده و دوخته شده باشد، در ورزش ویژگی بازی تنیس، پینگ پونگ یا بدمینتون که در آن ها هر تیم به جای یک بازیکن، دو بازیکن را وارد زمین می کند و بازی چهار نفره اجرا می شود
دو برابر، مضاعف، بخش دو لایۀ لباس که در هنگام دوختن، روی خودش تازده و دوخته شده باشد، در ورزش ویژگی بازی تنیس، پینگ پونگ یا بدمینتون که در آن ها هر تیم به جای یک بازیکن، دو بازیکن را وارد زمین می کند و بازی چهار نفره اجرا می شود
نیک بهم پیوستن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). پیوستگی جستن به لطف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به حیله فاچیزی رسیدن. (تاج المصادر بیهقی). پیوستگی جستن به لطف و چاره و حیله. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : و خواهری از آن قباد توصل بدان کرد به حیلتها که او را از حبس بجهانید. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 58). در شهور سنۀ اثنی و تسعین (92) توصل بدان کرد که قضاء اصفهان به برادر این قاضی دادند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 118)
نیک بهم پیوستن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). پیوستگی جستن به لطف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به حیله فاچیزی رسیدن. (تاج المصادر بیهقی). پیوستگی جستن به لطف و چاره و حیله. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : و خواهری از آن قباد توصل بدان کرد به حیلتها که او را از حبس بجهانید. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 58). در شهور سنۀ اثنی و تسعین (92) توصل بدان کرد که قضاء اصفهان به برادر این قاضی دادند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 118)
نام پرنده ای است که در مصر بسیار است. ج، حواصل. و آن مرغی است بسیارخوار بزرگ حوصله. (منتهی الارب) ، چینه دان مرغان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، مقر آب در تگ حوض، گوسفندی که مافوق ناف وی کلان باشد. (منتهی الارب)
نام پرنده ای است که در مصر بسیار است. ج، حواصل. و آن مرغی است بسیارخوار بزرگ حوصله. (منتهی الارب) ، چینه دان مرغان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، مقر آب در تگ حوض، گوسفندی که مافوق ناف وی کلان باشد. (منتهی الارب)
جنگ تن به تن که دو تن به تلافی توهین و اعادۀ حیثیت کنندبا شمشیر یا طپانچه یا شلاق و غیره و این رسم سابقاًدر ممالک غربی معمول بود. (از فرهنگ فارسی معین)
جنگ تن به تن که دو تن به تلافی توهین و اعادۀ حیثیت کنندبا شمشیر یا طپانچه یا شلاق و غیره و این رسم سابقاًدر ممالک غربی معمول بود. (از فرهنگ فارسی معین)