جدول جو
جدول جو

معنی دوسان - جستجوی لغت در جدول جو

دوسان
تیره ای از طایفۀ ملکشاهی در پشتکوه، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 68)
لغت نامه دهخدا
دوسان
صفت بیان حالت از دوسیدن، دوسا، دوسنده، چفسان، چسبان، (یادداشت مؤلف) :
دومار به گزنده بر دو لب تو دوسان
زآن قلیۀ چو طاعون زآن نان همچو نخچد،
منجیک،
رجوع به دوسنده و دوسانیدن و دوسیدن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دومان
تصویر دومان
(پسرانه)
مه، مه، غبار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دوگان
تصویر دوگان
دو، دوتا، دوتایی، دوبه دو، دوبرابر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوسان
تصویر نوسان
جنبیدن و تکان خوردن چیزی در جای خود مانند تکان خوردن آویز ساعت، تغییر پیوسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوران
تصویر دوران
روزگار، عهد، زمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوسان
تصویر کوسان
خنیاگر، رامشگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوران
تصویر دوران
گردیدن گرد چیزی، گردش کردن چیزی پیرامون چیز دیگر، گردش دایره مانند، گردش گرد چیزی
دوران دم: در علم زیست شناسی گردش خون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دومان
تصویر دومان
طوفان، جریان شدید هوا، باد سخت و تند، توفان، کولاک، تندباد
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
شهری است به سند بسیار خیر و با ارزانی. (منتهی الارب). شهری است آبادان از ناحیت سند و بر کران رود مهران نهاده. (حدود العالم). رجوع به حاشیۀ جهانگشای جوینی ج 2 ص 147 و 148 شود
لغت نامه دهخدا
چگونگی و حالت دوسان، چفسانی، چسبانی، ملتصق و چسبان و دوسان بودن، (یادداشت مؤلف)، رجوع به دوسیدن و دوسانیدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دومان
تصویر دومان
طوفان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوران
تصویر دوران
چرخ خوردن، گردش، دور زدن، گشتن، گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوکان
تصویر دوکان
دکان، محل کسب و کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوفان
تصویر دوفان
بختک خفتک (کابوس)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوزان
تصویر دوزان
کلید کوک زبانزد خنیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوسان
تصویر جوسان
گشتن و جستجو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوسان
تصویر پوسان
پوسنده، در حال پوسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمسان
تصویر دمسان
همراز و محرم و متفق و معتمد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درسان
تصویر درسان
جمع درس، جامه های کهنه ژنده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوسان
تصویر کوسان
موسیقی دان خنیاگر: (بهرام گور) همواره از احوال جهان خبر و کس را هیچ رنج و ستوه نیافت جز آنک مردمان بی رامشگر شراب خوردندی. پس بفرمود تا بملک هندوان نامه نوشتند و از وی کوسان (گوسان) خواستند و کوسان (گوسان) بزبان پهلوی خنیاگر بود پس از هندوان دوازده هزار مطرب بیامد زن و مرد و لوریان که هنوز بجایند از نژاد ایشانند و ایشان را ساز و چهار پا داد تا رایگان پیش اندک مردم رامشی کنند
فرهنگ لغت هوشیار
شکرو جنبانگی نوانش جنبیدن چیزی در جای خود (مانند جنبیدن لنگر ساعت)، پایین و بالا رفتن: (نوسان نرخ ارز)، جنبش چیزی در جای خود:جمع نوسانات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوگان
تصویر دوگان
دوبدو، دو برابر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوسان
تصویر نوسان
((نَ وَ))
جنبش، حرکت، حرکت چیزی در جای خود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوران
تصویر دوران
((دَ وَ))
گردش، چرخش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوسان
تصویر کوسان
گوسان، موسیقی دان، خنیاگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دومان
تصویر دومان
طوفان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوران
تصویر دوران
((دُ))
روزگار، عهد، دوره، عصر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوستان
تصویر دوستان
رفیقان، رفقا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نوسان
تصویر نوسان
ارتعاش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نوسان
تصویر نوسان
Fluctuation, Oscillation, Volatility
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نوسان
تصویر نوسان
flutuação, oscilação, volatilidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نوسان
تصویر نوسان
fluctuación, oscilación, volatilidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نوسان
تصویر نوسان
wahania, oscylacja, zmienność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نوسان
تصویر نوسان
колебание , волатильность
دیکشنری فارسی به روسی