جدول جو
جدول جو

معنی دوزک - جستجوی لغت در جدول جو

دوزک
(دَ وَ زَ)
هر چیز بزرگ و سبک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دوزک
(دُ زَ)
دوز. دز. سرآستین:
ای طرفۀ خوبان من ای شهرۀ ری
لب را به سر دوزک بکن پاک از می.
رودکی.
رجوع به دز ودوز شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روزک
تصویر روزک
(پسرانه)
روز کوتاه، لقب یکی از پسران شاه عباس پادشاه صفوی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یوزک
تصویر یوزک
سگ شکاری، سگ تولۀ شکاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قوزک
تصویر قوزک
برآمدگی استخوان مچ پا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوزک
تصویر بوزک
بورک، کپک نان، بوز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوشک
تصویر دوشک
نهالی، بستر، زیرانداز آکنده از پشم یا پنبه که روی زمین یا تختخواب می اندازند و بالای آن می خوابند، برخوابه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوزخ
تصویر دوزخ
جای بسیار بد و سوزان، جای گناهکاران در قیامت، جهنم، سقر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دفزک
تصویر دفزک
ستبر، گنده، فربه، هر چیز گنده و ستبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غوزک
تصویر غوزک
قوزک، برآمدگی استخوان مچ پا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دویک
تصویر دویک
بحر سوم از هفده بحر اصول، یک وزن نه ضربی که از شش ضرب سنگین و سه ضرب سبک تشکیل می شود
فرهنگ فارسی عمید
(بَ زَ)
بوز است. و آن سبزیی باشد که بسبب رطوبت بر روی نان و گلیم و پلاس و امثال آن بندد. (برهان). بوز. (آنندراج). سبزیی یا سپیدیی پنبه مانند، که از هوای سرد بر نان کهنه یا آچار نشیند. (غیاث). سبزیی که بر نان و جزآن بواسطۀ رطوبت و نم نشیند. (رشیدی) :
تا تواند گفت نان را می خورم با نان خورش
میگذارد تا بر آن از کهنگی بوزک فتد.
(از رشیدی).
_ (رجوع به بوز شود.
لغت نامه دهخدا
تصویری از دیزک
تصویر دیزک
خاکستری رنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوزک
تصویر جوزک
سیب آدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوزک
تصویر قوزک
پارسی است غوزک کوژک برآمدگی غوزک پای
فرهنگ لغت هوشیار
برآمدگی استخوان مچ پا غوز خرد خمیدگی کوچک، زایده سطح داخلی انتهای تحتانی استخوان درشت نی و زایده سطح خارجی انتهای تحتانی استخوان نازک نی که اولی تشکیل غوزک داخلی را می دهد و دومی تشکیل غوزک خارجی را در پا می دهد قوزک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفزک
تصویر دفزک
گنده ستبر ضخیم، فربه
فرهنگ لغت هوشیار
جهنم، به عقیده ادیان جهنم جای اهل کبایر که بی توبه مرده اند میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دولک
تصویر دولک
چوب بزرگ در بازی) الک و دولک (مقابل الک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توزک
تصویر توزک
ترکی تزکش تیر دان، سامان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دودک
تصویر دودک
یکی از سازهای بادی است نی لبک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یوزک
تصویر یوزک
یوزپلنگ، سگ شکاری
فرهنگ لغت هوشیار
سوزنده سوزا، یکی از امراض مقاربتی است که در بادی امر عبارتست از التهاب قسمت انتهایی مجرای بول موسوم به پیشاب راه به واسطه میکروب مخصوصی به نام گونوکوک. گونوکوک از دسته باکتری های کروی و دوقلو است و رنگ گرم را به خود نمیگیرد. سوزاک مصونیت ندارد و مبتلایان ممکن است مجددا مبتلا شوند. هیچکس در برابر این بیماری مصون نیست. در زنان و مردان بالغ بیماری مزبور به وسیله مقاربت سرایت میکند
فرهنگ لغت هوشیار
از تیره پروانه واران جزو دسته شبدرها که گل آن سفید یا ارغوانی و یا صورتی است شکل گل کروی و دارای خارهای غلاب مانندیست که بر پشم گوسفندان بهنگام چرا میچسبد. دوزه دووجه دو ستو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوشک
تصویر دوشک
پارسی تازی گشته دوشک تشک توشک تشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفزک
تصویر دفزک
((دَ زَ))
گنده، ستبر، فربه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیزک
تصویر دیزک
رنگ، رنگ سیاه و کبود، اسبی که رنگش سیاه یا خاکستری باشد، دیزج، دیزه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دویک
تصویر دویک
((دُ یَ))
کنایه از دم آخر مردن، بحر سوم از هفده بحر اصول موسیقی، نشان دادن هر یک از دو طاس یک خال را در بازی تخته نرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دولک
تصویر دولک
((دُ لَ))
چوب بزرگ در بازی «الک دولک»، مقابل الک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوشک
تصویر دوشک
((شَ))
توشک، تشک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قوزک
تصویر قوزک
((زَ))
قسمت برآمده استخوان مچ پا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یوزک
تصویر یوزک
((زَ))
توله سگ شکاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوزخ
تصویر دوزخ
((زَ))
جهنم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دومک
تصویر دومک
ثانیه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دوزخ
تصویر دوزخ
جهنم
فرهنگ واژه فارسی سره