جدول جو
جدول جو

معنی دودآلود - جستجوی لغت در جدول جو

دودآلود
دودآلوده، آلوده به دود، آمیخته به دود، تیره رنگ از دود
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
فرهنگ فارسی عمید
دودآلود
(چِ)
دودناک، (از ناظم الاطباء)، آلوده به دود، پیچیده در دود
لغت نامه دهخدا
دودآلود
نام رودخانه ای درهندوستان، نام شهری، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دودآلود
مدخن
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
دیکشنری فارسی به عربی
دودآلود
Smoggy
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دودآلود
brumeux
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دودآلود
mglisty
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
دیکشنری فارسی به لهستانی
دودآلود
смоговый
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
دیکشنری فارسی به روسی
دودآلود
neblig
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
دیکشنری فارسی به آلمانی
دودآلود
туманний
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
دیکشنری فارسی به اوکراینی
دودآلود
কুয়াশাচ্ছন্ন
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
دیکشنری فارسی به بنگالی
دودآلود
دھندلا
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
دیکشنری فارسی به اردو
دودآلود
有雾的
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
دیکشنری فارسی به چینی
دودآلود
มีหมอก
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
دیکشنری فارسی به تایلندی
دودآلود
na nenepe
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
دیکشنری فارسی به سواحیلی
دودآلود
안개 낀
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
دیکشنری فارسی به کره ای
دودآلود
霧のある
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
دیکشنری فارسی به ژاپنی
دودآلود
מעושן
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
دیکشنری فارسی به عبری
دودآلود
धुंआधार
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
دیکشنری فارسی به هندی
دودآلود
berkabut
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
دودآلود
mistig
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
دیکشنری فارسی به هلندی
دودآلود
con niebla
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
دودآلود
nebbioso
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
دودآلود
com névoa
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
دیکشنری فارسی به پرتغالی
دودآلود
sisli
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دردآلود
تصویر دردآلود
هر مایعی که آلوده به دردی باشد، آلوده به درد، شرابی که مخلوط با درد باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردآلود
تصویر گردآلود
آلوده به گرد و غبار، غبارآلود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دردآلود
تصویر دردآلود
دردناک، دردمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دژ آلود
تصویر دژ آلود
خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغند، ارغنده، شرزه، ژیان، خشمن، خشمگن، آرغده، آلغده، غرمنده، ساخط، غراشیده، غضبان، غضوب، برای مثال یکی ببر دژآلود است در جنگ / که دارد از مصاف شیر نر ننگ (خسروانی - شاعران بی دیوان - ۱۱۷)
بدخو، تندخو
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
دردآلوده. آلوده به درد. دردناک. دردمند. دلگیر. غمناک. (ناظم الاطباء) :
ز آه آن طفلکان دردآلود
گردی از غار بردمید چو دود.
نظامی.
آه دردآلود سعدی گر ز گردون بگذرد
در توکافردل نگیرد ای مسلمانان نفیر.
سعدی.
روی زرد است و آه دردآلود
عاشقان را گواه رنجوری.
حافظ.
ای وصالت آرزوی جان غم فرسود من
در فراقت شد به گردن آه دردآلود من.
اسیری لاهیجی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دردآلوده. هر چیز روانی مانند آب و یا شیر که کدر و آلوده به دردی باشد. (ناظم الاطباء). توأم با درد. تیره. کدر. به لای آمیخته. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
باده دردآلودتان مجنون کند
صافی ار باشد ندانم چون کند.
مولوی ؟
لغت نامه دهخدا
حالت دودآلود، تیره و دودناک شدن، دودگرفتگی، دودزدگی، رجوع به دودآلود شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از درد آلود
تصویر درد آلود
غمناک، دردمند، دلگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دردآلود
تصویر دردآلود
((دَ))
دردآلوده، دردناک، دردمند
فرهنگ فارسی معین
المناک، دردآگین، دردآلوده، دردناک، مولم
فرهنگ واژه مترادف متضاد