- دوتاهی (دُ)
دوتا. خمیده. چنبری. دوتو. دوتایی. گوژ. کج. دوتاه.
- دوتاهی کردن قد، خم دادن آن. خم کردن قد احترام بزرگی را:
دانش نبود آنکه پیش شاهان
یکباره قدت را کنی دوتاهی.
ناصرخسرو
- دوتاهی کردن قد، خم دادن آن. خم کردن قد احترام بزرگی را:
دانش نبود آنکه پیش شاهان
یکباره قدت را کنی دوتاهی.
ناصرخسرو
