- دواننده
- کسی که شخصی دیگر یا چهارپا را بدواند
معنی دواننده - جستجوی لغت در جدول جو
- دواننده
- آنکه دیگری را وادار به دویدن کند، کسی که سوار بر اسب یا چهارپای دیگر شود و او را بدواند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاره کننده، چاک دهنده
کسی که نوشته ای را می خواند، آواز خوان، باسواد
Reader, Singer
читатель , певец
Leser, Sänger
читач , співак
czytelnik, piosenkarz
读者 , 歌手
leitor, cantor
lettore, cantante
lector, cantante
lecteur, chanteur
lezer, zanger
ผู้อ่าน , นักร้อง
pembaca, penyanyi
قارئٌ , مغنٍّ
पाठक , गायक
קורא , זַמָּר
読者 , 歌手
독자 , 가수
okuyucu, şarkıcı
msomaji, mwimbaji
পাঠক , গায়ক
قاری , گلوکار
واقف آگاه خبردار، عالم بامعرفت، جمع دانندگان. یا قوت (قوه) داننده. قوه عاقله
دانا، کسی که امری یا مطلبی را می داند، آگاه، استاد، ماهر، برای مثال بیارید داننده آهنگران / یکی گرز فرمای ما را گران (فردوسی - ۱/۷۱)
واقف، آگاه، عالم، بامعرفت، جمع دانندگان
خوانتار
آکتیویتور
کسی یا جانوری را بدویدن وا داشتن اسب را بتاخت در آوردن، بیرون کردن
کسی که چیزی یا کسی را به چیزی یا کسی دیگر برساند متصل کننده: اتصال دهنده
نمو دادن (تخم یا دانه کاشته شده و مانند آن) رشد دادن