جدول جو
جدول جو

معنی دواعی - جستجوی لغت در جدول جو

دواعی
داعیه، انگیزه، خواهش و اراده، ادعا، علت، سبب
تصویری از دواعی
تصویر دواعی
فرهنگ فارسی عمید
دواعی(دَ)
جمع واژۀ داعیه به معنی سببها. اسباب. انگیزه ها. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). به معنی خواهشها و باعثهاست. (از آنندراج) (از غیاث) : از موجب نفرت و دواعی وحشت استعلام کرد. (ترجمه تاریخ یمینی). دواعی همت و بواعث نهمت ایشان محرک عزم و محرص قصد سلطان شده. (ترجمه تاریخ یمینی). عوادی فتنه و دواعی محنت ایام فترت به حسن ایالت و یمن کفایت او منقطع شد. (ترجمه تاریخ یمینی).
- دواعی الدهر، حوادث زمانه. گرفتاریهای روزگار. (یادداشت مؤلف) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
دواعی
جمع داعی داعیه، دردسرها، خواهش ها، انگیزه ها جمع داعیه سببها اسباب انگیزه ها
فرهنگ لغت هوشیار
دواعی((دَ))
جمع داعیه، سبب ها، انگیزه ها
تصویری از دواعی
تصویر دواعی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دوانی
تصویر دوانی
چیزهای نزدیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دواری
تصویر دواری
مسکوک زر که در قدیم رایج بوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دواهی
تصویر دواهی
داهیه، بسیار زیرک و هوشیار، دانا، مدبر، جمع دواهی، حادثۀ سخت، مصیبت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
پدافندی منسوب به دفاع: (قوه دفاعی بدن در مقابل عوامل خارجی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوائی
تصویر دوائی
دارویی، خوپچین (مومیا مومیائی) منسوب به دوا دارویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوایی
تصویر دوایی
دارویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دواهی
تصویر دواهی
کارهای سخت، امور عظیم
فرهنگ لغت هوشیار
هندی جشن چراغ فراخرگی از بیماری ها فراخ گشتن سیاهرگ های پای (واریس)
فرهنگ لغت هوشیار
روزگار، چرخ زننده مسکوک طلای رایج در قدیم که هر یک از آن معادل پنج شیانی بود (شیانی زری بود از طلای ده هفت بوزن یک درهم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوالی
تصویر دوالی
((دَ))
رام، اهلی، حیله گر، مکار، شعبده باز
فرهنگ فارسی معین
((دَ))
مسکوک طلای رایج در قدیم که هر یک از آن معادل پنج «شیانی» بود (شیانی زری بود از طلای ده هفت به وزن یک درهم)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دواهی
تصویر دواهی
((دَ))
جمع داهیه، کارهای سخت، امور عظیم، بلاها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
Defensive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
défensif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
wa kujilinda
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
savunmacı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
방어적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
防御的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
הגנתי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
रक्षात्मक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
defensif
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
оборонительный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
defensief
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
defensivo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
difensivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
defensivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
防御的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
obronny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
оборонний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
defensiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
ป้องกัน
دیکشنری فارسی به تایلندی