- دوار
- سرگیجه، حالتی که شخص تصور می کند تمام چیزها دور او می چرخد
معنی دوار - جستجوی لغت در جدول جو
- دوار
- هر چیزی که گرد خود یا گرد چیز دیگر بچرخد و دور بزند، گردنده
- دوار ((دَ وّ))
- بسیار گردنده
- دوار ((دَ یا دُ))
- گردش سر، سرگیجه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روزگار، چرخ زننده مسکوک طلای رایج در قدیم که هر یک از آن معادل پنج شیانی بود (شیانی زری بود از طلای ده هفت بوزن یک درهم)
پرگار، چرخنده گردنده مونث دوار، پرگار، هاله ماه
جمع دارجه، پاهای ستور
مسکوک زر که در قدیم رایج بوده
پرگار، وسیله ای دو شاخه که بر یک سر آن مداد یا نوک مداد قرار دارد و برای کشیدن دایره و اندازه گیری خط های مستقیم استفاده می شود، پرگر، بردال، پردال، فرکال
دارس ها، کهنه سازنده ها، ناپدید کننده ها، جمع واژۀ دارس
((دَ))
فرهنگ فارسی معین
مسکوک طلای رایج در قدیم که هر یک از آن معادل پنج «شیانی» بود (شیانی زری بود از طلای ده هفت به وزن یک درهم)
زمانها، گردشهای روزگار
دوره ها
گیاهی است از تیره زنجبیلیها که دارای ساقه زیرزمینی دراز و باریک است. میوه اش کپسولی و دارای دانه های معطر است. این گیاه مانند دیگر گیاهان تیره زنجبیلیها در منطقه هند و مالزی میروید و در تداوی بعنوان مقوی و باد شکن و در تهیه برخی لیکورها مصرف میشود زنجبیل بیابانی امامون دشتی عرق الکافور. توضیح: در برخی کتب تاج الملوک زرد رومی را که بنام) انتله سودا (نیز نامیده میشود مرادف زرنباد گرفته اند. یا زرنباد چینی جدوار ختایی (جدوار)
پارسی تازی گشته زدوار ماه پروین، پرپین بیخی است گیاهی و دارویی زر نباد. توضیح دربعضی کتب جدوار برای گونه ای از تاج الملوک که تاج الملوک زرد رومی نامیده میشود نیز ذکر شده است
ریشۀ گیاهی به شکل صنوبر، گره دار، به ضخامت انگشت، سیاه رنگ با میانۀ بنفش و طعم تلخ که بیشتر در کوه های تبت و هند و در بعضی نواحی خراسان می روید و در طب قدیم برای دفع هر گونه سم به کار می رفته و آن را تریاق و پادزهر همۀ سموم می دانسته اند، زدوار، ژدوار
مراحل، دوره ها مثلاً ادوار زندگی، زمان ها، در موسیقی مقام
جدوار، ریشۀ گیاهی به شکل صنوبر، گره دار، به ضخامت انگشت، سیاه رنگ با میانۀ بنفش و طعم تلخ که بیشتر در کوه های تبت و هند و در بعضی نواحی خراسان می روید و در طب قدیم برای دفع هر گونه سم به کار می رفته و آن را تریاق و پادزهر همۀ سموم می دانسته اند، ژدوار
جمع دور، گردش ها، زمان ها، دوایر نود و یک گانه موسیقی
همسایگی
مبتلا
آسره
مرکب، جوهر
قاضی
میخ دو سر تیز، ریسمان ازنیام خرما ریسمان دشنگ (غلاف خرما)
هلاک، انقراض، زال، محو شدن، هلاکی، دم و نفس
مشکل، سخت
آنچه از خشت و گل یا سنگ یا آجر یا چیز دیگر در کناره زمین یا چهار سمت خانه درست کنند و جائی را باآن محصور سازند، دیوال هم گفته اند
سامان
دیرندگی