معنی دوارس دوارس دارس ها، کهنه سازنده ها، ناپدید کننده ها، جمع واژۀ دارس تصویر دوارس فرهنگ فارسی عمید
دوارس دوارس جَمعِ واژۀ دارس. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : رسوم الطلل والدیار الدوارس چو بر صدر منشور توقیع صاحب. (منسوب به حسن متکلم) لغت نامه دهخدا
دواری دواری روزگار، چرخ زننده مسکوک طلای رایج در قدیم که هر یک از آن معادل پنج شیانی بود (شیانی زری بود از طلای ده هفت بوزن یک درهم) فرهنگ لغت هوشیار
دواره دواره پَرگار، وسیله ای دو شاخه که بر یک سر آن مداد یا نوک مداد قرار دارد و برای کشیدن دایره و اندازه گیری خط های مستقیم استفاده می شود، پَرگَر، بَردال، پَردال، فَرکال فرهنگ فارسی عمید