جدول جو
جدول جو

معنی دواخس - جستجوی لغت در جدول جو

دواخس
(دَ خِ)
دیگدانها. (از آنندراج) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). رجوع به دخس شود
لغت نامه دهخدا
دواخس
جمع دخس، دیگ ها، دیگدان ها
تصویری از دواخس
تصویر دواخس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دوارس
تصویر دوارس
دارس ها، کهنه سازنده ها، ناپدید کننده ها، جمع واژۀ دارس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دواخل
تصویر دواخل
داخله، داخل، داخل کشور، داخلی مثلاً محصولات کشاورزی داخله
فرهنگ فارسی عمید
(دَ رِ)
جمع واژۀ دارس. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) :
رسوم الطلل والدیار الدوارس
چو بر صدر منشور توقیع صاحب.
(منسوب به حسن متکلم)
لغت نامه دهخدا
(دَ خِ)
جمع واژۀ دخان (منتهی الارب) ، به معنی دود، و این خلاف قیاس واقع شده، ادخنه قیاساً. (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، دودکشهای مطبخ و گلخن. (منتهی الارب) ، جمع واژۀ داخنه. (از اقرب الموارد). رجوع به دخان شود
لغت نامه دهخدا
(دَ خِ)
جمع واژۀ داخله، نهانی زمین. (آنندراج). رجوع به داخله شود، جمع واژۀ دوخله. (ناظم الاطباء). رجوع به دوخله شود
لغت نامه دهخدا
(دَ ءِ)
جمع واژۀ دائس. (آنندراج) : أتتهم الخیل دوائس، یعنی یکی بعد از دیگری آمدند آنها را اسبان. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به دائس شود
لغت نامه دهخدا
(خِ)
خوی درد. گوشه. داحس. داحوس. ورم حاری که عارض شود انگشت را در نزدیکی ناخن با دردی سخت و آن را به فارسی کژدمه گویند. عقربک. آماس صلب که اندر بن ناخن باشد آن را داخس گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). آماسی بود گرم و دردناک و با ضربان اندر حوالی ناخن و درد آن تا بغل دست و بیغولۀ ران برسد و باشد که تب آرد و باشد که ریش گردد و ریم کند و گنده شود و انگشت از آن بر خطر باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). هو ورم حار خراجی یعرض عند الاظفار مع شده الم و ضربان و ربما یبلغ المه الابط و ربما اشتدت معه الحمی. (کتاب ثالث قانون ابوعلی سینا چ طهران ص 323). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: با خاء معجمه نزد اطبا ورم حاری است که عارض میشود بنزدیک ناخنهای آدمی و دردی سخت دارد با ضربان قوی و تمدد و در نتیجه ناخنها را خواهد انداخت و بسا باشد که تب بیاورد چنانچه در بحر الجواهر گفته
لغت نامه دهخدا
تصویری از دواخل
تصویر دواخل
جمع داخله، درون ها درونمرزها نهانیها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دواس
تصویر دواس
شیر درنده، مرد دلاور و شجاع
فرهنگ لغت هوشیار