معنی دواخل - فرهنگ فارسی عمید
معنی دواخل
دواخل
داخله، داخل، داخل کشور، داخلی مثلاً محصولات کشاورزی داخله
تصویر دواخل
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با دواخل
دواخل
دواخل
جَمعِ واژۀ داخله، نهانی زمین. (آنندراج). رجوع به داخله شود، جَمعِ واژۀ دوخله. (ناظم الاطباء). رجوع به دوخله شود
لغت نامه دهخدا
دواخن
دواخن
جَمعِ واژۀ دخان (منتهی الارب) ، به معنی دود، و این خلاف قیاس واقع شده، ادخنه قیاساً. (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، دودکشهای مطبخ و گلخن. (منتهی الارب) ، جَمعِ واژۀ داخنه. (از اقرب الموارد). رجوع به دخان شود
لغت نامه دهخدا
دواخس
دواخس
دیگدانها. (از آنندراج) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). رجوع به دخس شود
لغت نامه دهخدا
دوابل
دوابل
به معنی بچه خوکان است. خوک بچگان. (از اقرب الموارد) (یادداشت مؤلف). رجوع به دَوْبَل شود
لغت نامه دهخدا
دوالخ
دوالخ
جَمعِ واژۀ دلوخ. (منتهی الارب). جَمعِ واژۀ دلوخ به معنی شتر فربه. (از آنندراج). رجوع به دلوخ شود
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.