- دوات
- مرکب، جوهر
معنی دوات - جستجوی لغت در جدول جو
- دوات
- ظرف مرکب برای نوشتن
- دوات ((دَ))
- ظرفی که در آن مرکب ریزند
- دوات
- ظرف کوچکی که در آن مرکب یا جوهر می ریزند برای نوشتن، مرکب دان، دویت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آلت و افزارها
غدات ها، بامدادها، اول روزها، صبح زودها، سپیده دم ها، پگاه ها، صبح ها، غادیه ها، بامدادان ها، بامگاه ها، صباح ها، غدوها، صدیع ها، علی الصباح ها، باکرها، صبح بام ها، صبحدم ها، صبحگاه ها، بام ها، جمع واژۀ غدات
ادات، موجبات، عوامل
رفیق
آسره
جمع دره، مروارید ها
شتابان شتابنده زن مرد
جمع دعوه، نیودها فراخوانی ها سمیزها جمع دعوت دعاها
خواننده دعوت کننده، آنکه مردم را به دین خود دعوت کند، یکی از مراتب دعوت اسماعلیه و آن مرتبه ای است دون حجت و فوق ماذون، دعا کننده دعا گوی جمع دعاه توضیح: نویسنده از خود به داعی تعبیر کند، سبب داعیه، علت غایی که سبب شود شخص عمل قانونی انجام دهد، کسی که متحقق شده باشد بمعرفت علوم سیاست که او را اداره امور مردم مرئم ممکن باشد
دارندگان، صاحبان، مالکان
کابینه
دیرندگی
جمع دیه، خونبها ها عدد اصلی (10) پس از نه دو پنج عشره
مرکب دان، دوات
جمع داوه، آمه ها
ثروت و مال، موروثی
جمع دوله، کشورها ستادها
بالا پوش لحاف، نوعی جامه
چهار پایان، حیوانات بارکش
دوختن، برش لباس و بعد دوختن آن
آمه خوالستان هم آوای تابستان
دونده
پایدار شدن، ایستادگی کردن
تازیانه که از چرم حیوانات درست می شود، تسمه ستبر
شیر درنده، مرد دلاور و شجاع
شتابنده تیز رو، کرم ریزه
بدی، دشمکنی، خرما بن هندی
محب و یکدل و یکرنگ
ده و دهها و قریه ها و روستاها