- دوآر
- فرانسوی فریز (فریضه)
معنی دوآر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارسی تازی گشته دو سر از گیاهان سفت، کلانشتر، شیر بیشه، سالینه (عتیقه)
دبیر، آنکه در دبیرستان شاگردان را درس بدهد، نویسنده، منشی
سرگیجه، حالتی که شخص تصور می کند تمام چیزها دور او می چرخد
هر چیزی که گرد خود یا گرد چیز دیگر بچرخد و دور بزند، گردنده
گیاهی شبیه گندم که در گندم زار می روید و بلندیش تا نیم متر می رسد. دانۀ آن باریک تر از گندم و پوستش سیاه یا سرخ، دانه هایش در غلاف باریکی جا دارد. بیشتر به مصرف تغذیۀ چهارپایان می رسد، گندم دیوانه
بعید
فاصله زیاد، چیزی که نزدیک بما نیست، ضد نزدیک
چیزی که در دسترس ما نیست یا فاصلۀ بسیار زمانی یا مکانی دارد، راهی که پیمودن آن وقت زیادی می برد
دور داشتن: دور نگه داشتن، دور کردن، برحذر ساختن
دور داشتن: دور نگه داشتن، دور کردن، برحذر ساختن
گردیدن گرد چیزی، حرکت کردن و گردش کردن چیزی پیرامون چیز دیگر، جمع ادوار، گردش، گردش سال، عصر و زمان، روزگار
دور برداشتن: سرعت گرفتن، سرعت پیدا کردن، تند شدن
دور زدن: پیرامون چیزی گردیدن، چرخیدن، گردش کردن، برگشتن و تغییر جهت دادن اتومبیل یا وسیلۀ نقلیۀ دیگر در خیابان
دور زمان: گردش زمان، حوادث روزگار
دور کردن: چیزی را در فاصلۀ دور قرار دادن، کسی را از خود راندن یا به محل دور فرستادن
دورگردون: دورچرخ، گردش افلاک و روزگار و دنیا، برای مثال دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نبود / دائماً یکسان نباشد کار دوران غم مخور (حافظ - ۵۱۷)
دور و بر: پیرامون، گرداگرد، اطراف کسی یا چیزی
دور برداشتن: سرعت گرفتن، سرعت پیدا کردن، تند شدن
دور زدن: پیرامون چیزی گردیدن، چرخیدن، گردش کردن، برگشتن و تغییر جهت دادن اتومبیل یا وسیلۀ نقلیۀ دیگر در خیابان
دور زمان: گردش زمان، حوادث روزگار
دور کردن: چیزی را در فاصلۀ دور قرار دادن، کسی را از خود راندن یا به محل دور فرستادن
دورگردون: دورچرخ، گردش افلاک و روزگار و دنیا،
دور و بر: پیرامون، گرداگرد، اطراف کسی یا چیزی
آن چه از ما فاصله ای زمانی یا مکانی دارد
Aloof, Away, Distant, Far, Remote
отчуждённый , далеко , дальний , далекий , удалённый
distanziert, fern, entfernt, abgelegen
відчужений , далеко , далекий , віддалений
zdystansowany, daleko, odległy, daleki
疏远的 , 远的 , 遥远的
distante, longe, remoto
distante, lontano, remoto
distante, lejos, lejano, remoto
distant, loin, lointain, éloigné
afstandelijk, ver weg, ver, afgelegen
بعيدٌ , بعيدٌ
दूर , दूरस्थ
מרוחק , רחוק , רחוק
よそよそしい , 遠い
쌀쌀한 , 먼
mesafeli, uzak
mbali
ห่างเหิน , ไกล , ห่างไกล , ไกล , ห่างไกล