- دهیماء
- سختی، آستانک (بلا) پتیار
معنی دهیماء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سخت بسیار شدید: داهیه دهیاء
بمعنی سیاه
فرانسوی شکوفا
شب تاریک
بی دندان
مونث ادلم: سخت سیاه، واپسین شب ماه مهی (قمری)
مادیان دیزه، تو دماغی: زن
گودال زیر زمینی
تند دویدن با شتاب دویدن
پارسی تازی گشته بیابان نجد دشت بیابان
جامه دری
کنایه و اشاره، پر خیده نمار، لتره (سخن رمز)، گواژه (کنایه)، پیچه، نمار کردن اشاره کردن، اشاره کنایه رمز، تعریض خطاب بی اشارت و عبارت
بطور پیوسته، همیشه، مداوم
نشنه، نما
گودال زیرزمینی، حمام، قبر
عاشق شدن، شیفته شدن، شیفتگی، شوریدگی، دلدادگی
خار تاتاری از گیاهان، زن بی پستانه زنی که دشتان نگردد و به مردان ماند خار تاتاری که گونه ای خار شتر است
جمع فهیم، دریافتگان، نلکایان، با فهم، دانایان
نیش شکسته زن
سرگشته
جمع دم، خون ها، جمع دم خونها: سفک دماء
سختی، بلا
سخت بسیار شدید: داهیه دهیاء
زیرکی وجودت فکر، عقل، هوشیاری، هوشمندی، جودت رای، بزیرکی تصرف کردن، زیرکی هوشمندی، جودت رای
ادهم، عدد بسیار