جدول جو
جدول جو

معنی دهوکوی - جستجوی لغت در جدول جو

دهوکوی
(دَ)
نام یکی از ایلات ساکن اطراف مهاباد. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 109)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دهلوی
تصویر دهلوی
از مردم دهلی مثلاً امیرخسرو دهلوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوتوی
تصویر دوتوی
دوتا، دولا، خمیده، کج، منحنی، دوتو، دوته
فرهنگ فارسی عمید
(دُ سُ)
جدایی موهای بافته شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هََ کْ)
شراب. (انجمن آرا). شراب انگوری. (برهان) ، تردد. (برهان) (سروری) ، خربزۀ نارسیده. (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(هََ کْ / هََ)
سرگشته و متردد، در نسخۀ سروری به فتح هاء و ضم کاف به معنی تردد آمده است. (انجمن آرا). سرگشته و حیران و پریشان. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
بسیار شکننده و آس کننده. ج، دهک. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی است از دهستان شنبۀ بخش خورموج شهرستان بوشهر. واقع در 53هزارگزی خاور خورموج. با 150 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دَ وَ وی ی)
کس: ما به دووی، نیست در آن کسی. (از منتهی الارب) (ازآنندراج) (از ناظم الاطباء). و رجوع به دوی ّ شود
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوۀ شهرستان سنندج. واقع در 38هزارگزی جنوب پاوه. سکنۀ آن 286 تن. آب از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَهَْ وَ ری ی)
منسوباً مرد سخت. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ لَ)
منسوب است به دهلک که جزیره ای است بین یمن و حبشه. (یادداشت مؤلف) ، قسمی مروارید که رنگ آن به سربی زند. (الجماهر ص 130)
لغت نامه دهخدا
(دِ لَ)
عبدالله علام الدین بغدادی دهلوی صدیقی حنفی. او راست: الدره السنیه فی الرد علی المادیه و اثبات النوامیس الشرعیه فی الادله العقلیه. (از معجم المطبوعات مصر ج 1)
محمد مولوی ساکن حیدرآباد. او راست: السیره المحمدیه والطریق الاحمدیه. (از معجم المطبوعات مصر ج 1)
عبدالرحمن هندی حنفی. او راست: روض المجال فی الرد علی اهل الضلال. (از معجم المطبوعات مصر ج 1)
عبدالحق. او راست: مقدمه فی مصطلح الحدیث چ هند 1899 میلادی (از معجم المطبوعات مصر ج 1)
محمدحسین. او راست: رفعالالتباس عن بعض الناس. (از معجم المطبوعات مصر ج 1)
امیرخسروبن سیف الدین محمود، شاعر پارسی گوی هند در قرن هفتم و اواخرقرن هشتم. رجوع به امیرخسرو در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(دِ لَ)
منسوب و متعلق به شهر دهلو (دهلی) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دوسو. دوطرف: جبینان، دو سوی پیشانی. (دهار). قذألان، دو سوی قفا. (دهار). رجوع به دوسو شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دبوسک. گل نان کلاغ که بعربی خبازی گویند. (برهان). خبازی، بعضی گویند پنیرک است و آن نباتی باشد آفتاب پرست چه بهر طرف که آفتاب رود آن نبات روی بجانب آفتاب دارد و بعربی ملوکیه خوانند. (برهان). ملوکیه. و رجوع به فرهنگ شعوری ج 1 ص 412 شود
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل. واقع در 5هزارگزی شمال باختری بنجار. سکنۀ آن 1024 تن. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(زِ)
دهی از دهستان سیریک است که در بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(یُکْ کو)
دیوکس. مؤسس سلسلۀ ماد، اولین شاه سلسلۀ پادشاهی ایران که پایتخت آنان هگمتان (همدان) بود و در سال (612 قبل از میلاد) آشورو پایتخت آن نینوا را سومین فرد این سلسله موسوم به هووخشتر تسخیر کرد. (یادداشت مؤلف). رجوع به دیوکس و نیز رجوع به فرهنگ ایران باستان ص 53 و 105 شود
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دو مو. و رجوع به دومو شود
لغت نامه دهخدا
گلولۀ ریسمان و گروهۀ نخ، (ناظم الاطباء)، گلولۀ ریسمان، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ یِ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان لار. واقع در 24هزارگزی شمال خاور لار. سکنۀ آن 1507 تن. آب آن از چاه و باران تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دِ ی)
منسوب به دهناء. (ناظم الاطباء). منسوب به دهناء که موضعی است نزدیک ینبع. (منتهی الارب). رجوع به دهناء شود
لغت نامه دهخدا
(وْ کُ)
دهی است از دهستان شهرخواست بخش مرکزی شهرستان ساری با 310 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
شهرکی است میان بم و جیرفت (به ناحیت کرمان) آبادان و با نعمت بسیار. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از دهستان ده پیر بخش حومه شهرستان خرم آباد. دارای 130 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دبوکی
تصویر دبوکی
پنیرک خبازی نان کلاغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهوک
تصویر دهوک
شکننده، آس کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهلوی
تصویر دهلوی
منسوب به دهلی از مردم دهلی اهل دهلی، مربوط به دهلی ساخت دهلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دبوکی
تصویر دبوکی
((دَ))
پنیرک، دبوسک
فرهنگ فارسی معین