- دهله
- پل چوبی یا پلی که با سنگ سازند
معنی دهله - جستجوی لغت در جدول جو
- دهله
- گون، گیاهی خاردار با ساقه های ستبر و شاخه های بلند و انبوه و گل های سرخ، بنفش، سفید یا زرد کم رنگ که از آن کتیرا می گیرند
پل، سازه ای بر روی رودخانه یا دره یا خیابان و امثال آن برای عبور از روی آنها، خدک، بل، پول، قنطره، جسر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گوسپند لاغر
اروند
نفرین دستکش چرمی که میرشکاران بر دست کنند و بدان باز و چرغ و غیره را بر دست گیرند
چاک و شکاف، مدخل هر چیز
سیاهی سیاه شدن، فروگرفتن در گریز
پشته، تپه، گردباد، ناله و فریاد، و زوزه سگ و شغال هم گویند
گل رخشان داهلیا
ستردن موی
ناخوشایند
سنسکریت اردو داس تیغ کج نوعی حربه دسته دار که دسته اش آهنین و سرش مانند داس است، داس، شمشیر کوچک دودمه که سر آن مانند سر سنان باریک و تیز باشد، یا دهره دهر هلال ماه. یا دهره صبح روشنی صبح
دهقان روستایی
جمع داهی، زیرکان
سویس (غفلت)
جمع جاهل نادانان
جمع هلال ماههای نو. یا اهله قمر. قسمتهایی از ماه که اهل زمین آنرا رویت کنند (هلال بدر تربیع)
کج کژ خوهله
ضعیف النفس، ناتوان پرنده شکاری
نهر بغداد، رودی بعراق که بغداد ساحل آنست
دسته، شکمدرد سوراخ تبر، نواله بزرگ، توده از هر چیز
شب گردک (زفاف)، درون راز، درون، رنگ آمیزی
آسانگیر با گذشت زون، زمین هموار کوچک، نرم ریخت، ماسه، شکمروش
چربی گوشت و بمعنای زن پیر
دول، دولچه، دلو کوچک
هلال ها، ماه از شب اول ماه قمری تا سه شب که در آسمان به شکل کمان دیده می شود، ماه نوها، جمع واژۀ هلال
دهانه، میلۀ آهنی وصل به افسار که در دهان اسب می افتد، لگام
واحد شمارش مغازه
سولفات دوفر، ترکیب اکسید دوفر و جوهر گوگرد، زاج سبز، زنگار معدنی، دهنه فرنگ، دهنج
واحد شمارش مغازه
سولفات دوفر، ترکیب اکسید دوفر و جوهر گوگرد، زاج سبز، زنگار معدنی، دهنه فرنگ، دهنج
دستکش چرمی که در قدیم شکارچیان به دست می کردند برای نگاه داشتن باز بر روی دست، نکاب، نکاپ، نکاف
چربی گوشت، سفیدی روی گوشت، گوشت بسیار چرب
نوعی حربۀ دسته دار شبیه ساطور، برای مثال دهر قصاب ناجوانمرد است / دهره اش بهرۀ رقاب و صدور (حسین وفایی- مجمع الفرس - دهره) ، داس، شمشیر، شمشیر دودم، برای مثال پیکر هر طلسم از آهن و سنگ / هر یکی دهره ای گرفته به چنگ (نظامی۴ - ۶۵۹)
پشته، تپه، زمین سربالا یا سراشیب، گودال
گرد و غبار، گردباد
ناله، فریاد، زوزۀ سگ و شغال
گرد و غبار، گردباد
ناله، فریاد، زوزۀ سگ و شغال
گیاه اندک، تره نازک، تیرگی و تباهی
گاورسهای طلا و نقره، انگاره زر و سیم که هنوز آنرا پهن نکرده و سکه نزده باشند: بر گهله هجرانت کنون رانی کفشیر بر گهله داغش بر کفشیر نرانی. (منجیک)
کرت بار، بار، دفعه