جدول جو
جدول جو

معنی دهرنکوه - جستجوی لغت در جدول جو

دهرنکوه
(شَ / شُوهََ مُ دَ / دِ)
دهر نکوهنده. که روزگار را نکوهش کند. بدبین. (یادداشت مؤلف). و رجوع به دهرنکوهی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هرنوه
تصویر هرنوه
دانه ای شبیه فلفل، زرد رنگ و خوش بو، بار درخت عود
فرهنگ فارسی عمید
(دَ نِ)
صفت دهرنکوه. (یادداشت مؤلف). بدگویی و شکایت از دنیا و نکوهش بخت. (ناظم الاطباء). شکایت دنیا کردن و بداو گفتن باشد چه دهر به معنی دنیا و عالم سفلی و نکوهی به معنی عیب جویی و بدگویی باشد. (برهان) (آنندراج). مذمت و شکایت از روزگار. (از شرفنامۀ منیری).
- دهر نکوهی کردن، به نکوهش و مذمت دنیا پرداختن:
دهر نکوهی مکن ای نیک مرد
دهر بجای من وتو بد نکرد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نام یکی از دهستانهای سه گانه بخش حومه شهرستان دامغان است. این دهستان در قسمت خاوری دامغان بین راه شوسه و راه آهن دامغان بشاهرود در جلگه واقع است. هوای آن معتدل است و تابستان گرم می شود. آب اکثر قراء آن از قنوات است و محصول عمده آن پسته و پنبه و انگور و مختصر میوه جات دیگر است. این دهستان از 21 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است و جمعیت آن در حدود 9500 نفر می باشد مرکز دهستان قصبۀ مهماندوست و قراء مهم آن بشرح زیرست: کلاته ملا، زرین آباد، مؤمن آباد، امام آباد، نعیم آباد و طرزه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از نواحی کجور مازندران، (سفرنامۀ رابینو ص 109 و ص 128 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
به معنی ابرکوه است، (فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس واقع در 123 هزارگزی باختر قشم و سر راه مالرو باسعیدو - قشم، با 150 تن سکنه. آب آن از چاه و باران و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دِ نِ کَ)
طنفسه و گلیم و فرش. ج، درانک. (از حاشیۀ المعرب از جمهره ج 3 ص 334). درنک. درنیک. درنوک. درموک. و رجوع به درنک شود
لغت نامه دهخدا
(هََ نُ وَ)
میوۀ درخت عود است و آن کوچکتر از فلفل و به زردی مایل است. بوی عود می کند. طبیخ وی بول را براند و سنگ مثانه را بریزاند. (برهان). قرنوه. (ابن بیطار). ابوسهل گوید: فاغرۀ هندی است و صحیح آن است که:آن دانه ای است که به فارغه شباهت دارد و خردتر از وی بود. پوست او مانند فاغره شکافته شود، اما سخت تر از پوست فاغره بود... بوی او به بوی عود هندی مشابه بود. (از ترجمه صیدنه). فرنوه. رجوع به فرنوه شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از بخش حومه شهرستان مهاباد. محصول عمده اش غله و حبوب و توتون و کار دستی مردم آنجابافتن جاجیم است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دهر نکوهی
تصویر دهر نکوهی
شکایت از دنیا و نکوهش بخت، بدگوئی و شکایت از دنیا
فرهنگ لغت هوشیار