جدول جو
جدول جو

معنی دنگنا - جستجوی لغت در جدول جو

دنگنا
بسته، انداختنی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تنگنا
تصویر تنگنا
سختی، فشار، برای مثال خون خوری در چارمیخ تنگنا / در میان حبس و انجاس و عنا (مولوی - ۳۳۹)راه تنگ، تنگی، برای مثال در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب / یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود (حافظ - ۴۵۸) جای تنگ، کوچۀ تنگ
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
دهی است از دهستان هشیوار بخش داراب شهرستان فسا با 275 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن اتومبیلرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). قریه ای است یک فرسنگ ونیمی جنوب شهر داراب. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تنگنا
تصویر تنگنا
تنگی، جای تنگ، مضیقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنگنا
تصویر تنگنا
((تَ))
تنگی، ضیق، جای تنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنگنا
تصویر تنگنا
محذوریت، مضیقه، اختناق، محدوده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نگنا
تصویر نگنا
محدودیت
فرهنگ واژه فارسی سره
جای تنگ، قبر، لحد، گور، گرفتاری، محظور، مضیقه، بن بست، تنگ راه
متضاد: فراخنا، تضییق، تنگی، ضیق، محدودیت
متضاد: مخمصه، سختی، فشار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کسی که زیاد از خانه بیرون رود
فرهنگ گویش مازندرانی
بگذار، بینداز
فرهنگ گویش مازندرانی
دوگانه، دو برابر کردن
دیکشنری اردو به فارسی
رنگ کردن، نقّاشی کردن، رنگ دادن
دیکشنری اردو به فارسی