تنگنا تنگنا سختی، فشار، برای مِثال خون خوری در چارمیخ تنگنا / در میان حبس و انجاس و عنا (مولوی - ۳۳۹)راه تنگ، تنگی، برای مِثال در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب / یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود (حافظ - ۴۵۸) جای تنگ، کوچۀ تنگ فرهنگ فارسی عمید
تنگنا تنگنا جای تنگ، قبر، لحد، گور، گرفتاری، محظور، مضیقه، بن بست، تنگ راهمتضاد: فراخنا، تضییق، تنگی، ضیق، محدودیتمتضاد: مخمصه، سختی، فشار فرهنگ واژه مترادف متضاد
تنگنای تنگنای تنگی ضیق، جای تنگ مضیقه، سختی فشار، دره کوه، راه میان دو کوه، قبر لحد، دنیا، قالب آدمی فرهنگ لغت هوشیار