معنی تنگنا تنگنا جای تنگ، قبر، لحد، گور، گرفتاری، محظور، مضیقه، بن بست، تنگ راهمتضاد: فراخنا، تضییق، تنگی، ضیق، محدودیتمتضاد: مخمصه، سختی، فشار فرهنگ واژه مترادف متضاد