جدول جو
جدول جو

معنی دنکس - جستجوی لغت در جدول جو

دنکس
(دَ کَ)
ناکس وبی غیرت و بی قدر و حقیر و فرومایه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دنیس
تصویر دنیس
(دخترانه و پسرانه)
نام یکی از پادشاهان یونآنکه افلاطون مدتی در دربار او بود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دنس
تصویر دنس
آلودگی، پلیدی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نکس
تصویر نکس
بازگشت بیماری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نکس
تصویر نکس
سرنگون کردن، نگونسار کردن، برگرداندن و سرازیر کردن چیزی
سر خود را از خواری به زیر افکندن
عود کردن مرض
فرهنگ فارسی عمید
(دِ فِ)
زن گول. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ نَ)
ریمناکی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). وسخ. شوخگنی. شوخ. پلیدی. ناپاکی. (یادداشت مؤلف). چرکنی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ نِ)
آلوده به ریم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شوخگن. (نصاب الصبیان). چرک آلوده که به هندی میلا گویند (غیاث). ناپاک. چرکین. (یادداشت مؤلف). مرد آلوده ابرو و زشت خو. ج، ادناس، مدانیس. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زشت خوی. بدخلق. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
خاک زدن بر روی کسی. (از منتهی الارب). پاشیدن خاک بر کسی. (از اقرب الموارد از محیط المحیط). و اقرب الموارد در غلطنامۀ خود آنرا بنقل از لسان العرب و القاموس المحیط، به معنی ’حشو’ و پر کردن چیزی را، تصحیح کرده است
لغت نامه دهخدا
(تَ فَتْ تی)
نشستن بعض چیزی بر بعض. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ سِ ءَ)
پنهان گردیدن در خانه خود و بیرون نیامدن برای حاجت قوم، و آن عیب است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ کَ / یَ)
عدد بسیار از چارپایان و گوسپندان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
داروثیا لیند، بانوی امریکایی (1802-1887م،) و از پیشقدمان در نهضت درمان مخصوص برای دیوانگان، مجاهدات وی در تأسیس تیمارستانها مؤثر بود و در کانادا و اروپا نفوذ کرد، (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(مُ نَکْ کِ)
اسب سر فروفکنده از سستی یا اسب که به اسبان دیگر لاحق نشود. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سِ گَ)
مخفف دنگ کوب، و آن کسی است که مزد گیردو به دنگ شلتوک را از پوست برآرد تا برنج را سفید کند. (لغت محلی شوشتر). رجوع به دنگی و دنگ کوب شود
لغت نامه دهخدا
(دَ حَ)
سخت گوشت تنومند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ کِ)
کسی که پنهان گردد در خانه خود و بیرون نیاید برای حاجت قوم. (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغه). نعت فاعلی است از دنکسه. رجوع به دنکسه شود
لغت نامه دهخدا
نام قصبه ای در 55هزارگزی مونت دوبارسان به ایالت لاند فرانسه، کنار نهر آدور، دارای 14600 سکنه
لغت نامه دهخدا
(کِ)
فالی که از عطسه و جانور و مانند آن گیرند. و آن لغتی است در کادس. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ ذَ ذُ)
نگونسار شدن. (ناظم الاطباء). تنکیس. (اقرب الموارد). رجوع به تنکیس شود
لغت نامه دهخدا
(عِنْ وَ)
نام نهر و جویی است. (از تاج العروس) (ازمنتهی الارب) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دِ کَ / کِ)
کلاهی که بر سر خانمهای سلسلۀ قاجاریه می گذاشتنداسمش دنکه بود و نام این گلین ها (عروس ها) دنکه گلین (عروس تاجدار) . (از تاریخ عضدی). ظاهراً کلمه صورت دیگر دنگه ترکی باشد به معنی برجسته و بلند
لغت نامه دهخدا
(تَ فَسْ سُ)
ریمناک شدن جامه. (از منتهی الارب) (آنندراج). شوخگن شدن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). چرک و چرکناک شدن. (غیاث). چرکین شدن. چرکن شدن. (یادداشت مؤلف) ، معیوب و زشت گردیدن عرض و خلق. (از منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
یا دنیس دالیکارناس. از مورخان بنام یونانی و معاصر اگوستوس امپراطور روم بود که در حدود سال 30قبل از میلاد بدان شهر آمد و 22 سال در آنجا بماند و در این مدت به مطالعۀ در زبان لاتین و جمعآوری اسناد تاریخی پرداخت. مهمترین آثار وی تاریخ قدیم روم است که 20 مجلد بوده و اکنون 11 مجلد از آن در دست است. وی در حدود سال قبل از میلاد درگذشت. (از ترجمه تمدن قدیم فوستل د کولانژ). رجوع به ایران باستان ج 1 ص 71 شود
لغت نامه دهخدا
(دِ)
جبار شهر سیراکوز بود (405- 368 قبل از میلاد). که در بیست وپنج سالگی بدان مقام رسید. به سبب ستمکاری، اهالی سیراکوز بر او شوریدند ولی دنیس بر آنان چیره شد و سپاهیان کارتاژ را نیز از آنجا بیرون راند و بعد به یونان و جنوب ایتالیا نیز تسلط یافت. وی بر همه بدگمان بود. ازاین رو همیشه در زیر لباس سلاح می پوشید و از تیغ دلاکان حذر داشت و با مردم از فراز برج سخن می گفت. افلاطون چندی در دربار او بود ولی سرانجام آن فیلسوف بزرگوار را از پیش خود راند و امر داد که او را چون بندگان بفروشند. (از ترجمه تمدن قدیم فوستل د کولانژ)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دنس
تصویر دنس
نا کس و بی غیرت و بیقدر و حقیر و فرومایه پلیدی، ریم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنکس
تصویر آنکس
آن آدمی، آن شخص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکس
تصویر نکس
نگو نسار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنس
تصویر دنس
((دَ نِ))
چرکین، پلید، ریمناک، زشت خوی، بد خلق، جمع ادناس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نکس
تصویر نکس
((نَ کِ رِ یا رَ))
بازگشتن بیماری، بازگشت ناخوشی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نکس
تصویر نکس
((نَ کِ رِ یا رَ))
سرنگون کردن، سر خود را از شرم به زیر افکندن
فرهنگ فارسی معین
آرد گندم که خوب کوبیده نشده باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
در یا پنجره ی منبت کاری شده، کنده شده
فرهنگ گویش مازندرانی
کوزه ی کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی
از هم پاشیده، دله مفت خور
فرهنگ گویش مازندرانی