جدول جو
جدول جو

معنی دنبلان - جستجوی لغت در جدول جو

دنبلان
خایه گوسفند که آنرا کباب کنند و خورند بیضه گوسفند، نوعی قارچ که در امکنه مرطوب روید و آنرا در روغن تفت دهن و خورند
فرهنگ لغت هوشیار
دنبلان
((دُ بَ))
بیضه چهارپایان حلال گوشت
تصویری از دنبلان
تصویر دنبلان
فرهنگ فارسی معین
دنبلان
((دُ بَ))
خایه گوسفند، نوعی قارچ خوراکی
تصویری از دنبلان
تصویر دنبلان
فرهنگ فارسی معین
دنبلان
خایۀ گوسفند که آن را روی آتش کباب می کنند یا در روغن تف می دهند و می خورند، نوعی قارچ یا سماروغ که در جاهای مرطوب می روید و آن را نیز در روغن تف می دهند و می خورند
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دنباله
تصویر دنباله
ادامه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دنبالک
تصویر دنبالک
لینک
فرهنگ واژه فارسی سره
دم، هر چیز مانند دم که در عقب چیزی باشد دم مانند، پی پس پیرو عقب عقبه، بقیه چیزی پس مانده، ضمیمه توضیح: به معنی اخیر لازم الاضافه است
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی دولایی، دو تایی، دو زبانی دگر زبانی بر گرداندن مکالمه فیلم از زبانی به زبان دیگر. برگردان مکالمه فیلم از زبانی به زبان دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبخان
تصویر انبخان
ورآمده خاسته خاز ورآمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبلاج
تصویر انبلاج
دمیدن سپیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کندلان
تصویر کندلان
نوعی خیمه، خیمۀ بزرگ، خیمه ای که جلو درگاه پادشاهان برپا می کردند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوبلاژ
تصویر دوبلاژ
برگرداندن مکالمۀ فیلم از زبانی به زبان دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صندلان
تصویر صندلان
نادرست نویسی سندلان سندل سرخ از گیاهان صندل سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
خیمه بزرگ که در پیش در گاه ملوک بر پای دارند: عصمت نهفته رخ بسرا پرده ات مقیم دولت گشاده رخت بقا زیر کندلان. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنباله
تصویر دنباله
((دُ لِ))
دم، دم مانند، هر چیز شبیه به دم، پی، پس، پیرو، عقب، بقیه چیزی، پس مانده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوبلاژ
تصویر دوبلاژ
برگرداندن مکالمه فیلم از زبانی به زبانی دیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دنباله
تصویر دنباله
دم، دم مانند، هر چیز شبیه دم که در عقب چیزی باشد، کنایه از پس، پی، کنایه از پیرو، کنایه از بقیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنبلانه
تصویر تنبلانه
Lazily, Slothfully
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ліниво , ледачо
دیکشنری فارسی به اوکراینی
preguiçosamente, de maneira preguiçosa
دیکشنری فارسی به پرتغالی
perezosamente, de manera perezosa
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
paresseusement, de manière paresseuse
دیکشنری فارسی به فرانسوی
อย่างขี้เกียจ , ขี้เกียจ
دیکشنری فارسی به تایلندی
بكسلٍ , بشكلٍ بطئٍ
دیکشنری فارسی به عربی
आलस्यपूर्वक , आलसी तरीके से
دیکشنری فارسی به هندی
בעצלתיים , באיטיות
دیکشنری فارسی به عبری