جدول جو
جدول جو

معنی دمگاه - جستجوی لغت در جدول جو

دمگاه
محل کار گذاشتن دم در کنار کوره، کوره زرگران و آهنگران و مسگران، گلخن حمام
فرهنگ لغت هوشیار
دمگاه
بیخ دم جانور، جایی که دم می روید
تصویری از دمگاه
تصویر دمگاه
فرهنگ فارسی عمید
دمگاه
جای کار گذاشتن دم در کنار کوره، کوره، گلخن حمام
تصویری از دمگاه
تصویر دمگاه
فرهنگ فارسی عمید
دمگاه
((دَ))
محل کار گذاشتن دم در کنار کوره، کوره، کوره زرگران و آهنگران و مسگران
تصویری از دمگاه
تصویر دمگاه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

جای نهادن قدم، جائی که پای پیامبری یا امامی یا ولیی بانجا رسیده باشد، جاهائی که اثر پائی در سنگ و جز آن پدیدار است دهکده ای در 03 کیلومتری شرق نیشابور به مشهد که جای پای مبارک حضرت امام رضا علیه السلام در آن منقوش است و گنبد و بارگاهی دارد و بهمین جهت قدمگاه معروف شده و محل زیارت شیعیان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دزگاه
تصویر دزگاه
دستگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درگاه
تصویر درگاه
جلو در، آستانه، پیشگاه
فرهنگ لغت هوشیار
جایی که برای صید جانوران دام گذارند جای دام. یا دامگاه دیو دنیا عالم سفلی. یا دامگاه گرگ دنیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درگاه
تصویر درگاه
جلو در، جای در، آستانه، پیشگاه، بارگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوگاه
تصویر دوگاه
از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دامگاه
تصویر دامگاه
جایی که برای گرفتار ساختن جانوران دام بگذارند، جای دام، برای مثال دلش چون شدی سیر از این دامگاه / در آن خرگه آوردی آرامگاه (نظامی - ۱۰۳۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دامگاه
تصویر دامگاه
جایی که برای شکار کردن جانوران دام گذارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درگاه
تصویر درگاه
((دَ رْ))
بارگاه، پیشگاه، آستانه در
فرهنگ فارسی معین
((دُ))
اولین شعبه از شعب بیست و چهارگانه موسیقی است و آن از اسامی دساتین است که پارسیان نهاده اند
فرهنگ فارسی معین
محل کار گذاشتن دم در کنار کوره، کوره زرگران و آهنگران و مسگران، گلخن حمام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدمگاه آدم
تصویر قدمگاه آدم
گامگاه آدم گزیرک سر اندیب
فرهنگ لغت هوشیار