جدول جو
جدول جو

معنی دمگاه

دمگاه((دَ))
محل کار گذاشتن دم در کنار کوره، کوره، کوره زرگران و آهنگران و مسگران
تصویری از دمگاه
تصویر دمگاه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با دمگاه

دمگاه

دمگاه
محل کار گذاشتن دم در کنار کوره، کوره زرگران و آهنگران و مسگران، گلخن حمام
فرهنگ لغت هوشیار

دمگاه

دمگاه
آنجا که دم میوه ها و جز آن باشد. (یادداشت مؤلف). که دم از آنجا روید. (انجمن آرا) :
ازدم و دمگاه اویم دم گرفت
دُمگه او دَمگهم محکم گرفت.
مولوی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

دمگاه

دمگاه
کورۀ زرگری و آهنگری و مسگری. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از برهان) (از انجمن آرا). آنجای از آهنگری که جای دَم است. کوره. آتشگاه. دمگه. تابدان. (از یادداشت مؤلف). معرب آن داموق است. (از المعرب جوالیقی ذیل ص 149) ، گلخن حمام. (ناظم الاطباء) (ازآنندراج) (از برهان) (از انجمن آرا) ، جای نفس که دهان باشد. (انجمن آرا) (آنندراج). دمگه
لغت نامه دهخدا

دامگاه

دامگاه
جایی که برای صید جانوران دام گذارند جای دام. یا دامگاه دیو دنیا عالم سفلی. یا دامگاه گرگ دنیا
فرهنگ لغت هوشیار