جدول جو
جدول جو

معنی دمکش - جستجوی لغت در جدول جو

دمکش
آوازه خوانی که پس از آواز دیگر آواز خواند تا او نفسی تازه کند، آوازه خوان (مطلقا)، تشکچه ای که پس از دم کردن برنج بر روی دیگ نهند
فرهنگ لغت هوشیار
دمکش
کمک آوازه خوان، کسی که پس از آوازه خوان دیگر آواز خواند تا او نفسی تازه کند، تشکچه ای که برای دم کشیدن برنج بر روی دیگ می گذارند
تصویری از دمکش
تصویر دمکش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آدمکش
تصویر آدمکش
کشنده آدم قاتل انسان آدمی کش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلکش
تصویر دلکش
(دخترانه)
جذاب، خوب، و زیبا، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دلکش
تصویر دلکش
جالب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دم کش
تصویر دم کش
آنکه با آهنگ دیگری همراهی کند
فرهنگ لغت هوشیار
رباینده و کشنده دل بسبب زیبائی و دلفریبی و خوشی و جز آن، مطلوب، محبوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلکش
تصویر دلکش
دلربا، دلپذیر، دل فریب، خوشایند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دم کش
تصویر دم کش
تشکچه ای که پس از دم کردن برنج در روی دیگ می گذارند، در موسیقی آوازه خوانی که به متابعت آوازه خوان دیگر آواز بخواند تا او نفس تازه کند، در موسیقی آوازخوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غمکش
تصویر غمکش
غمدار، غمناک، غمزده، غمدیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلکش
تصویر دلکش
((دِ کَ))
دلپذیر، خوشایند، گوشه ای در دستگاه ماهور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دمک
تصویر دمک
ساییدن، آرد کردن ، استوار کردن، تابانیدن تاب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمش
تصویر دمش
دمیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دکش
تصویر دکش
در اصطلاح عامیانه، شخص سست و بلند قد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمش
تصویر دمش
دمیدگی، عمل دمیدن، وزیدگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دمش
تصویر دمش
((دَ مِ))
عمل دمیدن، نفس، دمام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دکش
تصویر دکش
((دَ کِ))
سست و بلند قد (شخص)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکش
تصویر مکش
Suction
دیکشنری فارسی به انگلیسی
всасывание
دیکشنری فارسی به روسی
всмоктування
دیکشنری فارسی به اوکراینی
שְׁאִיבָה
دیکشنری فارسی به عبری