کسی را در کاری افکندن به حیلتی. (تاج المصادر بیهقی). کسی را بحیلت در کاری افکندن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). انداختن یا نزدیک کردن کسی را بغرور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) : فدلیهما بغرور. (قرآن 22/7) ، یعنی نزدیک ساخت آنان را بنافرمانی، یانزدیک ساخت آنان را از بهشت بزمین یا جرأت داد آنان را بر خوردن. از دل ّ، و دالّه، یعنی جرأت. (از منتهی الارب) ، چیزی بجای فروگذاشتن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) ربودن عشق دل کسی را. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ازناظم الاطباء) در حیرت و دل ربودگی افکندن عشق کسی را. (اقرب الموارد) (المنجد) (متن اللغه) : اسفی علی اسفی الّذی دلهتنی عن علمه فیه علی خفاء. متنبی (از اقرب الموارد). ، در حیرت افتادن زن بسبب از دست دادن فرزند. (از متن اللغه)
کسی را در کاری افکندن به حیلتی. (تاج المصادر بیهقی). کسی را بحیلت در کاری افکندن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). انداختن یا نزدیک کردن کسی را بغرور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) : فدلیهما بغرور. (قرآن 22/7) ، یعنی نزدیک ساخت آنان را بنافرمانی، یانزدیک ساخت آنان را از بهشت بزمین یا جرأت داد آنان را بر خوردن. از دل ّ، و دالّه، یعنی جرأت. (از منتهی الارب) ، چیزی بجای فروگذاشتن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) ربودن عشق دل کسی را. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ازناظم الاطباء) در حیرت و دل ربودگی افکندن عشق کسی را. (اقرب الموارد) (المنجد) (متن اللغه) : اسفی علی اسفی الّذی دلهتنی عن علمه فیه علی خفاء. متنبی (از اقرب الموارد). ، در حیرت افتادن زن بسبب از دست دادن فرزند. (از متن اللغه)
رنگ پیل پیلی (فیلی) پارسی است شیری که پنیر مایه بر آن زنند تادژواخی (غلظت) پارسی است خوراکی که در برگ کلم برگ رز یا بادنجان نهند و پزند، کیسه زر یا سیمی که در جشن زناشویی داماد به مهمانان ارمغان کند شیریست که بعد از مایه زدن بسته شود پنیر تر دلمه
رنگ پیل پیلی (فیلی) پارسی است شیری که پنیر مایه بر آن زنند تادژواخی (غلظت) پارسی است خوراکی که در برگ کلم برگ رز یا بادنجان نهند و پزند، کیسه زر یا سیمی که در جشن زناشویی داماد به مهمانان ارمغان کند شیریست که بعد از مایه زدن بسته شود پنیر تر دلمه