کشتی بزرگ، کشتی که بدون راندن ملاحان روان باشد، کشتی که تابع وی زورق خرد بود، خانه زنبور که در وی عسل نهد، خم مانندی از گل یا چوب درون تهی برای عسل نهادن زنبوران. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). ج، خلایا: عرض الخلیه، پهنخانه. (یادداشت مؤلف) ، اسفل درخت که به خم ماند، ناقۀ گذاشته شده برای دوشیدن. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). ماده شتری که بچۀ خود را رها کرده و به بچۀ ناقۀ دیگری مایل باشد. (مرصع) سرکه با. سِکبا. (یادداشت بخط مؤلف)