جدول جو
جدول جو

معنی دلیلم - جستجوی لغت در جدول جو

دلیلم
نام مرتعی در راه زیرآب به آلاشت، دیلم، اهرم آهنی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دلیله
تصویر دلیله
(دخترانه)
معشوقه، نام زنی که سبب گرفتار شدن شمشون شد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دلیل
تصویر دلیل
آنچه برای ثابت کردن امری بیاورند، حجت و برهان، رهبر، راهنما، مرشد
دلیل عقلی: دلیلی که مبتنی بر حکم عقل باشد
دلیل نقلی: دلیلی که مبتنی بر احکام شرع باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیلم
تصویر دیلم
از اقوام قدیمی ساکن در گیلان، کنایه از سپاهی دلیر و جنگجو، کنایه از بنده، غلام، کنایه از دربان، نگهبان، برای مثال هست همان درگه کاو را ز شهان بودی / دیلم ملک بابل، هندو شه ترکستان (خاقانی - ۳۵۹)
میلۀ آهنی ضخیم برای سوراخ کردن یا حرکت دادن چیزهای سنگین، بیرم، بارم
فرهنگ فارسی عمید
(دُ لَ)
منسوب به دلیل که نام جدابوالحسین احمد بن عبداﷲ است. (از الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دلیل بودن. راهبری. رهبری. بلدی. هدایت. بلد راه بودن:
طمع چون کردی از گمره دلیلی ؟
نروید هرگز از پولاد شمشاد.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(دَ لَ)
راه روشن. (از ذیل اقرب الموارد از لسان)
لغت نامه دهخدا
(دَ لَ)
به معنی مخصوص بچشم، یکی از رؤسای رؤبین که در عصیان قورح شریک بود، (سفر اعداد 16: و 26:9- سفر تثنیه 11:6 مزامیر 106:17) (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(دَ لَ)
دهی است از دهستان هیر بخش مرکزی شهرستان اردبیل. واقع در 20 هزارگزی جنوب اردبیل و در مسیر راه شوسۀ هروآباد به اردبیل، با 170 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دلیلی
تصویر دلیلی
سیب گلاب از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلیله
تصویر دلیله
مونث دلیل گواه روشن پروهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلیل
تصویر دلیل
راهنما، رهبر، رهنمون
فرهنگ لغت هوشیار
آهنی بقطر معلوم و درازای حدود یک گز یا کمی بیشتر که بدان دیوار و زمین و کوه سوراخ کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیلم
تصویر دیلم
((دِ لَ))
دربان، زندانبان، غلام، نام ناحیه و قومی در گیلان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دلیل
تصویر دلیل
((دَ))
مرشد، راهنما، راه، طریق، جهت، سبب، آن چه که برای اثبات امری به کار برند، جمع ادلاء ادله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیلم
تصویر دیلم
میله ای آهنی برای سوراخ کردن دیوار یا حرکت دادن اجسام سنگین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دلیل
تصویر دلیل
انگیزه، رهنمون، سبب، فرنود، آوند، نخشه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دلیل
تصویر دلیل
Proof, Reason, Motive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دلیل
تصویر دلیل
motif, preuve, raison
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نام مرتعی در حومه ی آلاشت سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از دلیل
تصویر دلیل
мотив , доказательство , причина
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دلیل
تصویر دلیل
Motiv, Beweis, Grund
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دلیل
تصویر دلیل
мотив , доказ , причина
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دلیل
تصویر دلیل
motyw, dowód, powód
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دلیل
تصویر دلیل
动机 , 证据 , 原因
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دلیل
تصویر دلیل
motivo, prova, razão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دلیل
تصویر دلیل
motivo, prova
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دلیل
تصویر دلیل
motivo, prueba, razón
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دلیل
تصویر دلیل
motief, bewijs, reden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دلیل
تصویر دلیل
motif, bukti, alasan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دلیل
تصویر دلیل
कारण , प्रमाण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دلیل
تصویر دلیل
מניע , הוכחה , סיבה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دلیل
تصویر دلیل
動機 , 証拠 , 理由
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دلیل
تصویر دلیل
동기 , 증거 , 이유
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دلیل
تصویر دلیل
motiv, kanıt, sebep
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی