معرب دلۀ فارسی که قاقم است و آن دابه ای است کوچک که به سمور ماند. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گربۀ صحرایی که از پوست آن پوستین سازند. (از غیاث). حیوانی است شبیه به سمور و در اصفهان موسوره و به فارسی دله نامند. (از مخزن الادویه) ، قسمی پوستین از پوست دله. (یادداشت مرحوم دهخدا)
معرب دلۀ فارسی که قاقم است و آن دابه ای است کوچک که به سمور ماند. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گربۀ صحرایی که از پوست آن پوستین سازند. (از غیاث). حیوانی است شبیه به سمور و در اصفهان موسوره و به فارسی دله نامند. (از مخزن الادویه) ، قسمی پوستین از پوست دله. (یادداشت مرحوم دهخدا)
در بیت ذیل از مولوی مخفف دلقک است که نام مسخره ای است معروف: که ز ده دلقک بسیران درشت چند اسپی تازی اندر راه کشت جمع گشته بر سرای شاه خلق تا چرا آمد چنین اشتاب دلق
در بیت ذیل از مولوی مخفف دلقک است که نام مسخره ای است معروف: که ز ده دلقک بسیران درشت چند اسپی تازی اندر راه کشت جمع گشته بر سرای شاه خلق تا چرا آمد چنین اشتاب دلق
بیرون کردن شمشیر از نیام و لغزانیدن. (از منتهی الارب). برآوردن. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) ، خارج شدن شمشیر از نیام به خودی خود، بدون اینکه آنرا بیرون کشند. (از اقرب الموارد). دلوق. رجوع به دلوق شود، بیرون آوردن شتر شقشقۀ خود را، سخت کردن حمله و غارت بر کسی، گشودن در را بشدت. (از اقرب الموارد)
بیرون کردن شمشیر از نیام و لغزانیدن. (از منتهی الارب). برآوردن. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) ، خارج شدن شمشیر از نیام به خودی خود، بدون اینکه آنرا بیرون کشند. (از اقرب الموارد). دُلوق. رجوع به دلوق شود، بیرون آوردن شتر شقشقۀ خود را، سخت کردن حمله و غارت بر کسی، گشودن در را بشدت. (از اقرب الموارد)
نام مسخره ای که تلخک نامیده می شود، کسی که مردم را بخنده وامیدارد، تلخک پارسی است دلغک تلخک نام نهاده بر خریشی در دربار محمود غزنوی خریش لوده شوخ کسی که در دربارهای قدیم کارهای خنده آور برای تفریح دیگران میکرد لوده مسخره، کسی که در بند بازی و نمایشهای سیرکی ادای هنر پیشه اصلی را در آورد و بدین وسیله مردم را بخنداند یالانچی
نام مسخره ای که تلخک نامیده می شود، کسی که مردم را بخنده وامیدارد، تلخک پارسی است دلغک تلخک نام نهاده بر خریشی در دربار محمود غزنوی خریش لوده شوخ کسی که در دربارهای قدیم کارهای خنده آور برای تفریح دیگران میکرد لوده مسخره، کسی که در بند بازی و نمایشهای سیرکی ادای هنر پیشه اصلی را در آورد و بدین وسیله مردم را بخنداند یالانچی