جدول جو
جدول جو

معنی دلسردی - جستجوی لغت در جدول جو

دلسردی
افسردگی، ناامیدی
تصویری از دلسردی
تصویر دلسردی
فرهنگ فارسی عمید
دلسردی
(دِ سَ)
حالت دل سرد. دل سرد بودن. یأس. نومیدی. ناامیدی. آریغ، بی شوقی. بی رغبتی. افسردگی. رجوع به دلسرد شود
لغت نامه دهخدا
دلسردی
بی شوقی بی رغبتی افسردگی، یاس نا امیدی
تصویری از دلسردی
تصویر دلسردی
فرهنگ لغت هوشیار
دلسردی
یأس
تصویری از دلسردی
تصویر دلسردی
فرهنگ واژه فارسی سره
دلسردی
افسردگی، بی رغبتی، حرمان، سردی، ناامیدی، وازدگی، یاس
متضاد: امیدواری
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دلسوزی
تصویر دلسوزی
مهربانی، غمخواری، شفقت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دلگرمی
تصویر دلگرمی
امیدواری، اطمینان، ضد دلسردی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دلسرد
تصویر دلسرد
مقابل دلگرم، افسرده، ناامید، مایوس، کسی که شوق و رغبت به کاری نداشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ولگردی
تصویر ولگردی
بیکاری، هرزه گردی، آوارگی
فرهنگ فارسی عمید
(دِ سِ)
دهی است از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان. واقع در 16هزارگزی شمال باختری ده شیخ، با 150 تن سکنه. آب آن از چشمه و رودخانه تأمین می شود و راه آن مالرو است. ساکنین آن از طایفۀ باباجانی هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دِ سَ)
سرددل. بی شوق. بی رغبت. بی میل. (ناظم الاطباء) :
بسکه دلسردم ز تار و پود هستی چون کتان
می تواند پرتو مهتاب سوزاندن مرا.
غنی (از آنندراج).
، مأیوس. ناامید
لغت نامه دهخدا
تصویری از دلسازی
تصویر دلسازی
حمیت و غیرت
فرهنگ لغت هوشیار
امیدواری اتکا مقابل دلسردی، اعتماد اطمینان، آسودگی آرامش، دوستی مودت، قهر غضب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلمرده
تصویر دلمرده
افسرده و پژمرده دل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلساده
تصویر دلساده
بی کینه، دل صاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلسوزی
تصویر دلسوزی
شفقت مهربانی دلسوزی، همدردی تسلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلسرد
تصویر دلسرد
بی شوق، بی رغبت، بی میل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلگرمی
تصویر دلگرمی
((~. گَ))
امیدواری، اعتماد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دلسرد
تصویر دلسرد
((~. سَ))
بی شوق، بی میل، مأیوس، ناامید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دلپرده
تصویر دلپرده
آندوکارد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دلسرد
تصویر دلسرد
مایوس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دلسوزی
تصویر دلسوزی
رحم، ترحم
فرهنگ واژه فارسی سره
افسرده، بی اشتیاق، بی رغبت، دلسوخته، دلمرده، مایوس، ناامید، نومید، وازده
متضاد: امیدوار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از دلسوزی
تصویر دلسوزی
Pity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دلسوزی
تصویر دلسوزی
pitié
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دلسوزی
تصویر دلسوزی
pietà
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دلسوزی
تصویر دلسوزی
medelijden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دلسوزی
تصویر دلسوزی
lástima
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دلسوزی
تصویر دلسوزی
жалість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دلسوزی
تصویر دلسوزی
piedade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دلسوزی
تصویر دلسوزی
怜悯
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دلسوزی
تصویر دلسوزی
litość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دلسوزی
تصویر دلسوزی
Mitleid
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دلسوزی
تصویر دلسوزی
жалость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دلسوزی
تصویر دلسوزی
belas kasihan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی