- دقوس
- چاه انباشتن، فرو رفتن میخ، تاختن پس دشمن تاختدنبال
معنی دقوس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترکی ک درندگان
جمع درس
دورنگ دغا باز
شهری است میانه بغداد و اربل
شیر درنده
یونانی تخم زردک تخم خرس گیا از گیاهان
عمود، لخت، گرز آهنی
چنبرش چنبردن کمانیدن
قوسی شکل، کمانی، خمیده
گرزی آهنین که در جنگ ها به کار می رفته، کوپال، گرزه، دبوس، لخت، چماق، سرپاش، سرکوبه، عمود، مقمعهبرای مثال ز باد دبوس تو کوه بلند / شود خاک نعل سرافشان سمند (فردوسی - ۱/۲۳۱) ، چوب دستی ستبری که سر آن کلفت و گره دار باشد
پاک و منزه از هر عیب و نقص، از صفات و نام های خداوند
خربزه شامی خیار چنبر از گیاهان زرد گردیدن چیزی
نامی از نامهای خدایتعالی، پاک و منزه
کمانی خمیده کماندان، اسپریس کمانی کننده قوسی کرده شده خمیده. قوس سازنده منحنی کننده
درخت موم کویک موم از گیاهان
کمان
نام قبیله و پدر قبیله ای از عرب
نهمین صورت فلکی منطقه البروج که در نیمکرۀ جنوبی قرار دارد، نهمین برج از برج های دوازده گانه، برابر با آذر، تیرانداز، خمیدگی، جمع اقواس، کمان
قوس و قزح: رنگین کمان
قوس و قزح: رنگین کمان
کمان، نام برج نهم از 21 برج فلکی