- دفوع
- پس زننده، پاکو بند ستور
معنی دفوع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنچه از بدن انسان خارج و دفع شود، دفع شده، رانده شده
دفع شده
جمع درع، زره ها
بسیار اشک پر گریه، گل وشل (تک دمع) اشک ها
زبان بیرون آمده، راه فراخ، پیشرو اشتر
بنده گریخته، شتر رمیده
جمع دف، چنبرک ها چنبریست که پوستی بر آن چسبانند و قوالان آنرا با انگشت نوازند
دفع کردن از کسی، همدیگر را راندن
پدافند
زفتیدن زفت گشتن، ناکسی فرومایگی
دمع ها، اشکها، سرشکها، اشکهای چشم، جمع واژۀ دمع
جای بلند
((دِ))
فرهنگ فارسی معین
از دستبرد دشمن حفظ کردن، بازداشتن، پس زدن، پاسخ طرف مقابل در هر دعوی، جنگی که مسلمانان با کافران کنند برای جلوگیری از حمله آنان
از کسی حمایت کردن، بدی و آزاری را از خود یا از دیگری دور کردن، وطن و ناموس و حقوق خود را از دستبرد دشمن حفظ کردن
راندن کسی را، تادیه کردن، دور نمودن
رانش، راندن
کناد ماهی تالاب ماهی
راندن از نزد خود، دور کردن، رد کردن، پس زدن
Excretion
экскреция
Exkretion
екскреція
ekskrecja
excreção
escrezione
excreción
excrétion
excretie
ekskresi
تفريغٌ
उत्सर्जन