بگوشۀ چشم نگریستن. (انجمن آرای ناصری). از روی خشم و غضب بگوشۀ چشم نگریستن باشد. (آنندراج). از روی خشم و قهر بگوشۀ چشم نگریستن باشد. (برهان). نگریستن از روی خشم و قهر بگوشۀ چشم. آغول. (ناظم الاطباء). و رجوع شود به آغول و آغیل و چشم آغول و چشم آغیل
بگوشۀ چشم نگریستن. (انجمن آرای ناصری). از روی خشم و غضب بگوشۀ چشم نگریستن باشد. (آنندراج). از روی خشم و قهر بگوشۀ چشم نگریستن باشد. (برهان). نگریستن از روی خشم و قهر بگوشۀ چشم. آغول. (ناظم الاطباء). و رجوع شود به آغول و آغیل و چشم آغول و چشم آغیل
بایدو.... پسر طرغای و نوادۀ هلاکو که بر بغداد و عراق حکومت داشت و بمخالفت با گیخاتو قیام کرد و سرانجام لشکریان گیخاتو را شکست داد و خود او فراری و کشته شد. (از تاریخ مغول عباس اقبال ص 251) ، گردن کج کرده از نزاکت. (منتهی الارب) (آنندراج). اغید در همه معانی. (از اقرب الموارد). رجوع به اغید شود، عیش اغیف، زیست فراخ با ناز و نعمت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زندگی فراخ. (از اقرب الموارد) ، شجر اغیف، شاخ نرم و نازک. (از اقرب الموارد) : شجر اغیف و غیفانی، یمؤد. (اقرب الموارد)
بایدو.... پسر طرغای و نوادۀ هلاکو که بر بغداد و عراق حکومت داشت و بمخالفت با گیخاتو قیام کرد و سرانجام لشکریان گیخاتو را شکست داد و خود او فراری و کشته شد. (از تاریخ مغول عباس اقبال ص 251) ، گردن کج کرده از نزاکت. (منتهی الارب) (آنندراج). اَغیَد در همه معانی. (از اقرب الموارد). رجوع به اغید شود، عیش اغیف، زیست فراخ با ناز و نعمت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زندگی فراخ. (از اقرب الموارد) ، شجر اغیف، شاخ نرم و نازک. (از اقرب الموارد) : شجر اغیف و غیفانی، یمؤد. (اقرب الموارد)
لقب محمد بن عبدالرحمان بن محمد، مکنی به ابوالعباس. از محدثان قرن سوم و چهارم هجری و از اهالی سرخس بوده است که در عصر خود امام و پیشوای خراسان بشمار می آمد و به سال 325 هجری قمری درگذشت. او راست: معجم، در حدیث و الاّداب. (از الاعلام زرکلی ج 7 ص 62 از شذرات الذهب و المستطرفه و التبیان). محدث در نظر مسلمانان به عنوان یک فرد متخصص در علم حدیث شناخته می شود که تلاش دارد تا روایات پیامبر اسلام را بدون کم و کاست به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد با بهره گیری از دانش رجال و درایه حدیث، توانایی تشخیص صحت احادیث را دارند و در صورت صحت، این احادیث را ثبت و نقل می کنند تا از تحریف یا تغییر در سنت نبوی جلوگیری شود.
لقب محمد بن عبدالرحمان بن محمد، مکنی به ابوالعباس. از محدثان قرن سوم و چهارم هجری و از اهالی سرخس بوده است که در عصر خود امام و پیشوای خراسان بشمار می آمد و به سال 325 هجری قمری درگذشت. او راست: معجم، در حدیث و الاَّداب. (از الاعلام زرکلی ج 7 ص 62 از شذرات الذهب و المستطرفه و التبیان). محدث در نظر مسلمانان به عنوان یک فرد متخصص در علم حدیث شناخته می شود که تلاش دارد تا روایات پیامبر اسلام را بدون کم و کاست به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد با بهره گیری از دانش رجال و درایه حدیث، توانایی تشخیص صحت احادیث را دارند و در صورت صحت، این احادیث را ثبت و نقل می کنند تا از تحریف یا تغییر در سنت نبوی جلوگیری شود.
عمیق گود ژرف: از عدمها سوی هستی هر زمان هست یا رب کاروان در کاروان. خاصه هر دم (شب) جمله افکار و عقول نیست گردد غرق در بحر نغول، راه دور و دراز: تا (مر) عمر آمد ز قیصر یک رسول در مدینه از بیابان نغول. (مثنوی. نیک. 86: 1) توضیح همچنانکه} عمیق) (معنی اول کلمه) در عربی بمعنی دور و دراز است چنانکه در قران آمده: من کل فج عمیق (راه دور و دراز) نغول هم بمعنی دور و دراز استعمال شده، تمام و کامل: فلانی در فلان هنر نغول است، کنده ای که در کوه و صحرا برای گوسفندان سازند آغل. پوشش نردبان و آن چنانست که نردبان را مسقف سازند و آن سقف را نغول گویند، نردبان مسقف
عمیق گود ژرف: از عدمها سوی هستی هر زمان هست یا رب کاروان در کاروان. خاصه هر دم (شب) جمله افکار و عقول نیست گردد غرق در بحر نغول، راه دور و دراز: تا (مر) عمر آمد ز قیصر یک رسول در مدینه از بیابان نغول. (مثنوی. نیک. 86: 1) توضیح همچنانکه} عمیق) (معنی اول کلمه) در عربی بمعنی دور و دراز است چنانکه در قران آمده: من کل فج عمیق (راه دور و دراز) نغول هم بمعنی دور و دراز استعمال شده، تمام و کامل: فلانی در فلان هنر نغول است، کنده ای که در کوه و صحرا برای گوسفندان سازند آغل. پوشش نردبان و آن چنانست که نردبان را مسقف سازند و آن سقف را نغول گویند، نردبان مسقف