جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با داغول

داغول

داغول
عیار و مکار و حرامزاده، (برهان)، آب زیر کاه، دغول، (برهان)، ناپاک، خشوک، (آنندراج)، جامغول، (جهانگیری)، محیل، سند، (آنندراج)، تبند، (برهان)
لغت نامه دهخدا

دامغول

دامغول
دانه ها و گرههای باندازه گردو که در گلو و دیگر اعضای مردم برآید و درد نکند سلعه
فرهنگ لغت هوشیار

داخول

داخول
آنچه از چوب و غیره که صیاد آهوان برای بدام انداختن آنها آماده سازد جمع دواحیل
فرهنگ لغت هوشیار

داحول

داحول
آنچه از چوب و غیره که صیاد آهوان برای بدام انداختن آنها آماده سازد جمع دواحیل. پارسی تازی گشته داخل دامی که از چوب و شاخه برای شکار آهو سازند داهول
فرهنگ لغت هوشیار

داهول

داهول
داحول: پارسی تازی گشته داخول گونه ای از تله و لولوی سر خرمن علامتی که در زراعت و فالیز و مانند آن نصب کنند تا جانوران موذی از آن برهند، علامتی که صیادان در صحرا نزدیک به دام نصب کنند تا جانوران از آن برمند و بسوی دام آیند و گرفتار شوند
فرهنگ لغت هوشیار