معنی داغول - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با داغول
داغول
داغول
عیار و مکار و حرامزاده، (برهان)، آب زیر کاه، دغول، (برهان)، ناپاک، خشوک، (آنندراج)، جامغول، (جهانگیری)، محیل، سند، (آنندراج)، تبند، (برهان)
لغت نامه دهخدا
دامغول
دامغول
دانه ها و گرههای باندازه گردو که در گلو و دیگر اعضای مردم برآید و درد نکند سلعه
فرهنگ لغت هوشیار
داخول
داخول
آنچه از چوب و غیره که صیاد آهوان برای بدام انداختن آنها آماده سازد جمع دواحیل
فرهنگ لغت هوشیار
داحول
داحول
آنچه از چوب و غیره که صیاد آهوان برای بدام انداختن آنها آماده سازد جمع دواحیل. پارسی تازی گشته داخل دامی که از چوب و شاخه برای شکار آهو سازند داهول
فرهنگ لغت هوشیار
داهول
داهول
داحول: پارسی تازی گشته داخول گونه ای از تله و لولوی سر خرمن علامتی که در زراعت و فالیز و مانند آن نصب کنند تا جانوران موذی از آن برهند، علامتی که صیادان در صحرا نزدیک به دام نصب کنند تا جانوران از آن برمند و بسوی دام آیند و گرفتار شوند
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.