جدول جو
جدول جو

معنی دعوه - جستجوی لغت در جدول جو

دعوه
(تَغَیْ یُ)
دعوه. به طعام خواندن. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). رجوع به دعوه شود
لغت نامه دهخدا
دعوه
در فارسی: نیود فراخوانی، راهنمایی، راهبری، نیایش، سوگند
تصویری از دعوه
تصویر دعوه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دیوه
تصویر دیوه
کرم ابریشم، نوزاد کرمی شکل پروانه با بدنی استوانه ای و دارای حلقه که از برگ درخت توت تغذیه می کند و از پیلۀ آن الیاف ابریشمی تهیه می شود، کرم بادامه، کرم پیله، کناغ، نوغانبرای مثال دیوه هرچند که ابرشم بکند / هرچه آن بیشتر به خویش تند (رودکی - ۵۴۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صعوه
تصویر صعوه
پرنده ای کوچک به اندازۀ گنجشک و شبیه آن با منقار باریک و نوک تیز و پرواز سریع و کوتاه، سنگانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
فرا خواندن کسی به مهمانی یا برای کاری، دعا، خواهش و طلب
دعوت کردن: کسی را به مهمانی خواندن، کسی را به جایی فراخواندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دعوی
تصویر دعوی
ادعای علمی یا هنری، ادعا کردن، ادعا، خواستن، در فقه و حقوق دادخواهی، نزاع، جمع دعاوی، خواهانی، کسی را خواندن
فرهنگ فارسی عمید
(اُ عُوْ وَ)
چیستان. لغز
لغت نامه دهخدا
(مَ عُوْ وَ / وِ)
مدعوه. تأنیث مدعو. رجوع به مدعوه و مدعو شود، موسومه. خوانده شده. نامیده: پس به قریۀ مدعوه انارک فرودآمدند. (تاریخ قم ص 261)
لغت نامه دهخدا
(مَ عُوْ وَ)
دعوت شده. خوانده شده. تأنیث مدعوّ. رجوع به مدعو شود، موسومه. رجوع به مدعوه و مدعو شود
لغت نامه دهخدا
ترندک ترترک تز چکاوک گازرک سنگانه از پرندگان هر پرنده کوچک و خواننده به اندازه یک گنجشک را گویند، گنجشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدوه
تصویر عدوه
جای بلند، رود کنار، کناره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعوه
تصویر لعوه
مونث لعو و کلبه، داغ پستان داغ پستان سیاهی گرد نوک پستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعوه
تصویر شعوه
کاکل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعوا
تصویر دعوا
در زبان عامه فارسی پرخاش، سرزنش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعوی
تصویر دعوی
ادعا، نزاع، دادخواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
خواهش و طلب، خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعاه
تصویر دعاه
جمع داعی، فراخوانان نیوتاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعاوه
تصویر دعاوه
فراداد (تبلیغات) فراخوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیوه
تصویر دیوه
کرم ابریشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیوه
تصویر دیوه
((وَ یا وِ))
دیوک، زالو، کرم ابریشم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دعوی
تصویر دعوی
((دَ))
ادعا کردن، خواستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
((دَ وَ))
خواندن، خواندن کسی به مهمانی یا جایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دعوا
تصویر دعوا
((دَ))
پرخاش، دشمنی، زد و خورد
دعوا حیدر و نعمتی: مشاجره خونین و طولانی و معمولاً بی هدف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صعوه
تصویر صعوه
((صَ وِ))
هر پرنده کوچک به اندازه گنجشک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
فراخوانی، فراخونی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
Invitation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
invitation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
приглашение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
Einladung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
запрошення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
zaproszenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
邀请
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
convite
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
invito
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
invitación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی