- دعایم
- ستون ها، شاه تیرها، ریش سپیدان جمع دعام و دعامه. ستونها پایه های چوب بستها، بزرگان قوم سروران
معنی دعایم - جستجوی لغت در جدول جو
- دعایم
- دعامه، ستون، ستون خانه، پایه ای چوبی که برای داربست یا سایه بان به کار ببرند
- دعایم ((دَ یِ))
- جمع دعام و دعامه، ستون ها، بزرگان قوم، سروران
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ستون ها، شاه تیرها، ریش سپیدان جمع دعام و دعامه. ستونها پایه های چوب بستها، بزرگان قوم سروران
جمع نعامه شترمرغان: هم زحل رنگم چو آهن هم ز آتش حامله وز حریصی چون نعایم آتشین آهن خورم. (خاقانی. سج. 250)، بجای نعم (جمع نعمت) بکار رفته و از لحاظ صرفی غلط است
ستون، شاه تیر، چفته مو ستون، پایه چوب داربست، بزرگ قوم جمع دعائم (دعایم)
پایا، همیشگی، پاینده، همیشه
جاوید پایدار، همیشه همواره