- دعامه
- ستون، شاه تیر، پشتیبان، ریش سپید مهتر تیره، چوب چرخ، سامه (شرط) ستون، پایه چوب داربست، بزرگ قوم جمع دعائم (دعایم)
معنی دعامه - جستجوی لغت در جدول جو
- دعامه
- ستون، ستون خانه، پایه ای چوبی که برای داربست یا سایه بان به کار ببرند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زشت روی زشت رویی
فراداد (تبلیغات) فراخوانی
جمع دعموص، کفچلیزان
پلیدی، بدی آزار رسانی، جهمرزی (زنا)
مزاح کردن شوخی کردن، مداعبت شوخی کردن لاغ گفتن، شوخی
کوتاه بالا زن، مورچه
باد بر بازیچه ای است فرفره، گرداب
دارایی داراک که بخش بزرگش مرده ری (میراث) باشد، پذ رفتاری، مهتری سروری سالاری، بزرگ نژادی بزرگواری، پایندانی
زن تبهکار
نعامه در عربی، جمع نعام و نعامات و نعائم،
در علم زیست شناسی شترمرغ،
نفس، ظلمت، فرح، سرور، اکرام، راه آشکار،
علامتی که در کنار راه برای راهنمایی برپا کنند، گروهی از مردم
در علم زیست شناسی شترمرغ،
نفس، ظلمت، فرح، سرور، اکرام، راه آشکار،
علامتی که در کنار راه برای راهنمایی برپا کنند، گروهی از مردم
هموار برابر، پر شدن پر شدن آوند
نعامه در فارسی شتر مرغ، روان (نفس)، تاریکی، بزرگداشت، شاهراه، نادانی کانایی، تک پا شتر مرغ، جمع نعائم: کنیزکان بگرد او (پادشاه بیابان) کشیده صف ز کرکی و نعامه و قطای او. (منوچهری. د. چا. 83: 2)
نفیر، نای، شیپور، برای مثال چو ملک کوفت دمامه بنه ای عقل عمامه / تو مپندار که آن مه غم دستار تو دارد (مولوی۲ - ۲۴۰)
جمع داعی، فراخوانان نیوتاران
ستون، شاه تیر، چفته مو ستون، پایه چوب داربست، بزرگ قوم جمع دعائم (دعایم)
عامّ، فراگیر، مردم کم سواد، همگان، همۀ مردم
هر چیز که شامل همه گردد و عمومیت داشته باشد