جدول جو
جدول جو

معنی دسراء - جستجوی لغت در جدول جو

دسراء
(دَ)
کشتی که به سینۀ خود آب را دفع کند. ج، دسر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سراء
تصویر سراء
مسرت، شادی، شادمانی، شادکامی، خوشی
فرهنگ فارسی عمید
(عَ)
نام مادر علی بن محمد بن عیسی خیاط، که ضعیف الروایه است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
درختی است که از آن کمان سازند. (منتهی الارب). درخت کمان. (مهذب الاسماء). از درخت قسی است. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سُرْ را)
نام سرمن رأی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سُرْ را)
ریگستانی است گل آمیخته نزدیک وادی ارل. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
فوهاء وسیع و گشاده. (از ذیل اقرب الموارد از تاج)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
نعت مؤنث است از دسمه که به معنی تیره گون گردیدن باشد. (از منتهی الارب). مؤنث أدسم به معنی تیره گون. (از آنندراج). دارای دسمه. (اقرب الموارد). ج، دسم (د / د س ) . (از اقرب الموارد). و رجوع به دسمه و أدسم شود.
- عمامه دسماء، عمامۀ سیاهرنگ. روایت است که پیامبر اسلام ’خطب و علیه عمامه دسماء’. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
گوسپند کم شیر، ناگاه درآینده از زنان و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَغْ)
روارو درآمدن در حرب جای. (منتهی الارب). دغر. دغری ̍. و رجوع به دغری ̍ شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
زمین سرسبز و بسیار آب و رطوبت و پرگیاه: أرض دقراء. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
مؤنث أدفر. رجوع به ادفر شود، گیاه بدبو که شتر آنرا نخورد. (منتهی الارب) ، کتیبه دفراء، لشکری که از وی بوی زنگ آهن آید. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اُ سَ)
جمع واژۀ اسیر. (منتهی الارب). گرفتاران. بندیان. (غیاث). زندانیان
لغت نامه دهخدا
(بَ شَ دَ / دِ)
بشب راه رفتن. (غیاث). بشب رفتن. (تاج المصادر بیهقی). سری. مسری.
لغت نامه دهخدا
(تَمْ)
از ’س رو’، جوانمرد گردیدن و سخی شدن. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مهتر گردیدن. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دمراء
تصویر دمراء
گوسپند کم شیر، زن پرخاشگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسرا
تصویر دسرا
کشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراء
تصویر سراء
((سَ رّ))
شادمانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسراء
تصویر اسراء
((اِ))
در شب سیر کردن، به سیر درآوردن کسی در شب، معراج پیامبر اکرم (ص)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسراء
تصویر اسراء
((اُ سَ))
جمع اسیر، اسیران، گرفتاران
فرهنگ فارسی معین