جدول جو
جدول جو

معنی دستمزد - جستجوی لغت در جدول جو

دستمزد
پولی که در ازای کاری به کسی بدهند، مزد کار، اجرت
تصویری از دستمزد
تصویر دستمزد
فرهنگ فارسی عمید
دستمزد(دَ مُ)
مزدوری که به تازی اجرت گویند. (از شرفنامه). مزد کار کسی. مزد کارهای دستی. اجرت کار. مزد کسی که کاری کرده باشد. (برهان). اجرت و مزدوری. (غیاث). حق الزحمه:
هرچه بخشم به دستمزد از من
نپذیری و بس کشی بیکار.
خاقانی.
بدان نامه که بردی سالها رنج
چه دادت دستمزد از گوهر و گنج.
نظامی.
دستمزدی می نخواهم از کسی
دستمزد ما رسد از حق بسی.
مولوی.
چون کند در کیسه دانگی دستمزد
آنگهی بیخواب گردد شب چو دزد.
مولوی.
چو مردان دست کاری پیشه کردم
چو نیکان دستمزد خویش خوردم.
امیرخسرو دهلوی.
چو دریا چرا ترسم از قطره دزد
که ابرم دهد بیش از آن دستمزد.
؟ (از شرفنامۀمنیری).
، شفاعت، امانت. (برهان) ، مکافات نیکی و بدی. (انجمن آرا) (برهان). جزا. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
دستمزد
مزدوری که به تازی اجرت گویند، اجرت کار، حق الزحمه
تصویری از دستمزد
تصویر دستمزد
فرهنگ لغت هوشیار
دستمزد
حق الزحمه، حقوق، اجرت
تصویری از دستمزد
تصویر دستمزد
فرهنگ واژه فارسی سره
دستمزد
اجر، اجرت، حق الزحمه، حق القدم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دستمزد
مرتّبٌ
تصویری از دستمزد
تصویر دستمزد
دیکشنری فارسی به عربی
دستمزد
Emolument, Remuneration
تصویری از دستمزد
تصویر دستمزد
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دستمزد
rémunération
تصویری از دستمزد
تصویر دستمزد
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دستمزد
maaş, ücret
تصویری از دستمزد
تصویر دستمزد
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
دستمزد
اجرت , تنخواہ
تصویری از دستمزد
تصویر دستمزد
دیکشنری فارسی به اردو
دستمزد
বেতন , পারিশ্রমিক
تصویری از دستمزد
تصویر دستمزد
دیکشنری فارسی به بنگالی
دستمزد
mshahara
تصویری از دستمزد
تصویر دستمزد
دیکشنری فارسی به سواحیلی
دستمزد
שכר , תַשׂכּוּרֶת
تصویری از دستمزد
تصویر دستمزد
دیکشنری فارسی به عبری
دستمزد
급여 , 보수
تصویری از دستمزد
تصویر دستمزد
دیکشنری فارسی به کره ای
دستمزد
給料 , 報酬
تصویری از دستمزد
تصویر دستمزد
دیکشنری فارسی به ژاپنی
دستمزد
वेतन
تصویری از دستمزد
تصویر دستمزد
دیکشنری فارسی به هندی
دستمزد
gaji, honorarium
تصویری از دستمزد
تصویر دستمزد
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
دستمزد
เงินเดือน , ค่าตอบแทน
تصویری از دستمزد
تصویر دستمزد
دیکشنری فارسی به تایلندی
دستمزد
salaris, beloning
تصویری از دستمزد
تصویر دستمزد
دیکشنری فارسی به هلندی
دستمزد
salario, remuneración
تصویری از دستمزد
تصویر دستمزد
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
دستمزد
stipendio, compenso
تصویری از دستمزد
تصویر دستمزد
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
دستمزد
salário, remuneração
تصویری از دستمزد
تصویر دستمزد
دیکشنری فارسی به پرتغالی
دستمزد
薪水 , 报酬
تصویری از دستمزد
تصویر دستمزد
دیکشنری فارسی به چینی
دستمزد
wynagrodzenie
تصویری از دستمزد
تصویر دستمزد
دیکشنری فارسی به لهستانی
دستمزد
винагорода
تصویری از دستمزد
تصویر دستمزد
دیکشنری فارسی به اوکراینی
دستمزد
Entlohnung, Vergütung
تصویری از دستمزد
تصویر دستمزد
دیکشنری فارسی به آلمانی
دستمزد
вознаграждение
تصویری از دستمزد
تصویر دستمزد
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دستمرد
تصویر دستمرد
یار، مددکار، معاون، دستیار
فرهنگ فارسی عمید
(دَ زَ)
دست زده. به دست لمس کرده.چلاندۀ به دست: عادت یاغیان باشد که به میوه ستان باغبان درآیند صنوبر صد نور بشکنند، میوه رادست زد و پای فرسود کنند. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 101)، در شاهد ذیل ظاهراً معنی شروع به بهره گیری و برداشت دارد: هر سالی کسی آنجا (خرماستان) فرستادی تا آن بر ایشان حرز کردی و بنگرستی تا چند خروار است و بر ایشان نوشتی و بدیشان دست بازداشتی تا هرچه خواستند بکردندی، چون خرما دست زد بکردندی نیمۀ آن بدادندی. (ترجمه طبری بلعمی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دست مزد
تصویر دست مزد
((~. مُ))
مزدی که به کسی در مقابل کار وی دهند، حق الزحمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دستمزد پرداخت کردن
تصویر دستمزد پرداخت کردن
Wage
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دستمزد پرداخت کردن
تصویر دستمزد پرداخت کردن
платить зарплату
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دستمزد پرداخت کردن
تصویر دستمزد پرداخت کردن
einen Lohn zahlen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دستمزد پرداخت کردن
تصویر دستمزد پرداخت کردن
платити зарплату
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دستمزد پرداخت کردن
تصویر دستمزد پرداخت کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی