دزدی، چپاول، غارت، تردستی، چیرگی، تصرف، پیشی و سبق بردن دستبرد از چیزی بردن: کنایه از بر چیزی پیشی گرفتن، برای مثال تکاور دستبرد از باد می برد / زمین را دور چرخ از یاد می برد (نظامی۲ - ۱۴۵) دستبرد زدن: دزدی کردن، چیزی را ربودن، غارت کردن، حمله و هجوم بردن
دزدی، چپاول، غارت، تردستی، چیرگی، تصرف، پیشی و سبق بردن دستبرد از چیزی بردن: کنایه از بر چیزی پیشی گرفتن، برای مِثال تکاور دستبرد از باد می برد / زمین را دور چرخ از یاد می برد (نظامی۲ - ۱۴۵) دستبرد زدن: دزدی کردن، چیزی را ربودن، غارت کردن، حمله و هجوم بردن
حلقه و زنجیری از طلا یا نقره یا چیز دیگر که زنان به مچ دست خود می بندند، دست برنجن، النگو، برنجن، ورنجن، اورنجن، آورنجن، دست برنجن، سوار، یاره، یارج، دستیاره، دستینه، دو حلقۀ فلزی متصل به هم که با آن هر دو دست شخص تبهکار را به هم می بندند، نوعی رقص که چند تن دست به دست یکدیگر می دهند و با هم می رقصند، برای مثال به هر برزن آوای خنیاگران / به هر گوشه ای دستبند سران (اسدی - ۲۱۷)
حلقه و زنجیری از طلا یا نقره یا چیز دیگر که زنان به مچ دست خود می بندند، دست برنجن، النگو، بَرَنجَن، وَرَنجَن، اَورَنجَن، آوَرَنجَن، دَست بَرَنجَن، سِوار، یاره، یارَج، دَستیاره، دَستینه، دو حلقۀ فلزی متصل به هم که با آن هر دو دست شخص تبهکار را به هم می بندند، نوعی رقص که چند تن دست به دست یکدیگر می دهند و با هم می رقصند، برای مِثال به هر برزن آوای خنیاگران / به هر گوشه ای دستبند سران (اسدی - ۲۱۷)
دشتبی. معرب دشتبی. بلوکی بزرگ مشترک بین ری و همدان است که منقسم می شود به دو قسمت و قسمت متعلق به همدان مشتمل بر قریب نود قریه است که یکی از آنها دستبی است. (از معجم البلدان). دو رستاق دستبی که یکی را دستبی ری میخوانند و آن دیگری را دستبی همدان، و هر دو را موسی بن بغا جمع کرد وهر دو را یک کوره گردانید و غزوین نام نهاد. (تاریخ قم ص 57). نام ناحیۀ دستبی از دیرباز در نوشته های مورخین و جغرافی نویسان آمده است و این ناحیه دارای سابقۀ تاریخی طولانی است از جمله آنکه در زمان پادشاهی یزدگرد ساسانی بنا به تقاضای امپراطور روم پادشاه ایران حاکم ناحیۀ دشتبی را بعنوان نمایندۀ خود به روم میفرستد تا ولی عهد آن امپراطوری را که هنوز به سن رشد نرسیده است یاری نماید و امور مملکت را بدست گیرد. ناحیۀ دستبی آنچنانکه از کتاب المسالک و الممالک ابن خردادبه برمی آید در هنگام حملۀ عرب به ایران به دو قسمت دشتبی همدان و دشتبی ری تقسیم می شده است و آنطور که از نوشتۀ حمداﷲ مستوفی برمیآید این ناحیه در زمان هارون الرشید به سه بخش تقسیم شد که یکی جزء ری و دیگری جزء همدان و قسمت سوم جزء قزوین گشت و با توجه به برخی نشانه ها میتوان گفت که مجموع سه ناحیۀ مزبور دهستانهای کنونی: خرقان، دودانگه، افشاریه و شاید سردرود و درجزین همدان و خلجستان قم را در بر میگرفته است. در حدود قرن سوم هجری قمری بیشتر این نواحی سه گانه جزء قزوین می گردد ولی ناحیه ای که امروز نام دشتبی را بر خود دارد بسیار کوچکتر از دوران گذشته است. این دهستان که اکنون با دو دهستان زهرا و رامند بخش زهرا را تشکیل میدهد در جنوب قزوین واقع شده و محدود است از شمال به دهستان اقبال از مشرق به دیه پیر یوسفان از دهستان اقبال و سه قریه از دهستان زهرا و دهستان رامند و از مغرب به جادۀ قزوین - همدان و دهستان قاقزان. کلیۀ دهات این دهستان در ناحیۀدشت قرار دارد و بیشتر آنها از آب قنات استفاده می کنند و تعداد کمی از آنها از آب خررود مشروب می شوند. (از سرزمین قزوین، دکتر پرویز ورجاوند صص 268-273)
دشتبی. معرب دشتبی. بلوکی بزرگ مشترک بین ری و همدان است که منقسم می شود به دو قسمت و قسمت متعلق به همدان مشتمل بر قریب نود قریه است که یکی از آنها دستبی است. (از معجم البلدان). دو رستاق دستبی که یکی را دستبی ری میخوانند و آن دیگری را دستبی همدان، و هر دو را موسی بن بغا جمع کرد وهر دو را یک کوره گردانید و غزوین نام نهاد. (تاریخ قم ص 57). نام ناحیۀ دستبی از دیرباز در نوشته های مورخین و جغرافی نویسان آمده است و این ناحیه دارای سابقۀ تاریخی طولانی است از جمله آنکه در زمان پادشاهی یزدگرد ساسانی بنا به تقاضای امپراطور روم پادشاه ایران حاکم ناحیۀ دشتبی را بعنوان نمایندۀ خود به روم میفرستد تا ولی عهد آن امپراطوری را که هنوز به سن رشد نرسیده است یاری نماید و امور مملکت را بدست گیرد. ناحیۀ دستبی آنچنانکه از کتاب المسالک و الممالک ابن خردادبه برمی آید در هنگام حملۀ عرب به ایران به دو قسمت دشتبی همدان و دشتبی ری تقسیم می شده است و آنطور که از نوشتۀ حمداﷲ مستوفی برمیآید این ناحیه در زمان هارون الرشید به سه بخش تقسیم شد که یکی جزء ری و دیگری جزء همدان و قسمت سوم جزء قزوین گشت و با توجه به برخی نشانه ها میتوان گفت که مجموع سه ناحیۀ مزبور دهستانهای کنونی: خرقان، دودانگه، افشاریه و شاید سردرود و درجزین همدان و خلجستان قم را در بر میگرفته است. در حدود قرن سوم هجری قمری بیشتر این نواحی سه گانه جزء قزوین می گردد ولی ناحیه ای که امروز نام دشتبی را بر خود دارد بسیار کوچکتر از دوران گذشته است. این دهستان که اکنون با دو دهستان زهرا و رامند بخش زهرا را تشکیل میدهد در جنوب قزوین واقع شده و محدود است از شمال به دهستان اقبال از مشرق به دیه پیر یوسفان از دهستان اقبال و سه قریه از دهستان زهرا و دهستان رامند و از مغرب به جادۀ قزوین - همدان و دهستان قاقزان. کلیۀ دهات این دهستان در ناحیۀدشت قرار دارد و بیشتر آنها از آب قنات استفاده می کنند و تعداد کمی از آنها از آب خررود مشروب می شوند. (از سرزمین قزوین، دکتر پرویز ورجاوند صص 268-273)
ترفند گر، ناشدنی، دیسنده، یاوه، فرساینده، ور تیشنده (تبدیل شونده) امری که محال و ناممکن باشد، جسمی که تبدیل بجسم دیگر شده مانند سگی که در نمکزارافتاده و تبدیل بنمک شود تبدیل شونده از حالی بحالی درآینده، مستهلک: امن دروی مستحیل و عدل دروی ناپدید کام دروی ناروا صحت دراو ناپایدار. (جمال الدین عبدالرزاق)، سخن بی سروته
ترفند گر، ناشدنی، دیسنده، یاوه، فرساینده، ور تیشنده (تبدیل شونده) امری که محال و ناممکن باشد، جسمی که تبدیل بجسم دیگر شده مانند سگی که در نمکزارافتاده و تبدیل بنمک شود تبدیل شونده از حالی بحالی درآینده، مستهلک: امن دروی مستحیل و عدل دروی ناپدید کام دروی ناروا صحت دراو ناپایدار. (جمال الدین عبدالرزاق)، سخن بی سروته