جدول جو
جدول جو

معنی دستانگر - جستجوی لغت در جدول جو

دستانگر(دَ گَ)
حیله گر. مکار. فریبکار:
به دستانگری ماند این چرخ پیر
گهی چون پلاس است و گه چون حریر.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دستاسنگ
تصویر دستاسنگ
فلاخن، آلتی ساخته شده از دو ریسمان که با آن سنگ پرتاب می کردند، بلخم، پلخم، پلخمان، غوت، فلخمان، فلماخن، فلا سنگ، قلاب سنگ، قلاسنگ، قلما سنگ، کلما سنگ، کلا سنگ، دست سنگ، قلبا سنگ، مشت سنگ، مشتاسنگ
فرهنگ فارسی عمید
(دَ گَ)
حیله گری. مکاری. فریبکاری:
همه دستانگری بود آن چو پیدا گشت راز او
خرد هم داستان نبود که باشد شاه دستانگر.
معزی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رُ گُ دَ/ دِ)
دستان خرنده. گول خور. زودفریب. خریدار فریب و ترفند. ساده و زودباور. که به آسانی نیرنگ کسان خورد و ترفند کسان باور دارد
لغت نامه دهخدا
(دَ هََ)
دست آهنگ. دست افزاری است کاشتکاران و مزارعان را. (آنندراج). ابزار کشتکاری. (ناظم الاطباء) ، جارّه. (السامی)
لغت نامه دهخدا
(سْ / سِ گَ)
صانع آسمان. خالق سماء:
همی دانم که جور است این ولیکن
ندانم زآسمان یا زآسمانگر.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(خُ گَ)
داماد. (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 1)
لغت نامه دهخدا
(اِ تا تُ)
در اساطیر یونانی یکی از رزم آوران یونان، قهرمان محاربۀ تروا. وی آوازی مهیب داشت
لغت نامه دهخدا
(دَ گَ)
دستۀ اره. (آنندراج). دسته و قبضۀ اره. (ناظم الاطباء). دستاکرد
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ شُ دَ / دِ)
نگرنده به دست کسی. مقلد. پیرو. دنباله رو: نظیره، مهتر قوم که مردم در هر امور به وی نگرند و دست نگر اوباشند. (منتهی الارب). نظور، مهتر که مردم دست نگر اوباشند و به وی نگرند در هر امر از امور. (منتهی الارب) ، محتاج و نیازمند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دستان خر
تصویر دستان خر
گول خور زود فریب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسمانگر
تصویر آسمانگر
صانع آسمان، خالق سما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دستاسنگ
تصویر دستاسنگ
((دَ سَ))
قلاب سنگ، فلاخن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درمانگر
تصویر درمانگر
معالج نفسي
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از درمانگر
تصویر درمانگر
Therapist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از درمانگر
تصویر درمانگر
thérapeute
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از درمانگر
تصویر درمانگر
Therapeut
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از درمانگر
تصویر درمانگر
치료사
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از درمانگر
تصویر درمانگر
معالج
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از درمانگر
تصویر درمانگر
থেরাপিস্ট
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از درمانگر
تصویر درمانگر
tabibu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از درمانگر
تصویر درمانگر
terapist
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از درمانگر
تصویر درمانگر
セラピスト
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از درمانگر
تصویر درمانگر
терапевт
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از درمانگر
تصویر درمانگر
מַטפֵּל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از درمانگر
تصویر درمانگر
चिकित्सक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از درمانگر
تصویر درمانگر
terapis
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از درمانگر
تصویر درمانگر
นักบำบัด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از درمانگر
تصویر درمانگر
терапевт
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از درمانگر
تصویر درمانگر
terapeuta
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از درمانگر
تصویر درمانگر
terapeuta
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از درمانگر
تصویر درمانگر
terapeuta
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از درمانگر
تصویر درمانگر
治疗师
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از درمانگر
تصویر درمانگر
terapeuta
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از درمانگر
تصویر درمانگر
therapeut
دیکشنری فارسی به هلندی