- دزک
- دستارچه دستمال روپاک. دز کوچک قلعه کوچک
معنی دزک - جستجوی لغت در جدول جو
- دزک
- دستارچه، دستمال، درک،
برای مثال ای طرفۀ خوبان من ای شهرۀ ری / لب را به سر دزک بکن پاک ز می (رودکی - لغت نامه - دزک)
- دزک ((دَ زَ))
- دستارچه، دستمال
- دزک ((دِ زَ))
- دز کوچک، قلعه کوچک
- دزک
- دز کوچک، قلعۀ کوچک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سارق
آرایش بانوان بز کوچک بز کوچک زینت و آرایش عموما و آرایش زنان خصوصا توالت. برکوچک بزیچه
غده کوچک، آبله که بسبب کار کردن و راه رفتن پدید آید تاول، گرهی که در وقت تابیدن ریسمان ابریشم و مانند آن بر آنها افتد
سارق، کسی که میدزدد
ته دوزخ، ته دریا دریافتن، بجا آوردن و فهم دریافتن دریافت اشکوب دوزخ تک دوزخ (واژه درک و دزک برابر با دستارچه پارسی است) در یافتن اندر یافتن پی بردن در رسیدن، در یافت اندر یافت. نهایت گودی چیزی مانند ته دریا و غیره، ته دوزخ ته جهنم. یا درک رسفل پایه زیرین، ته دوزخ. یا به درک بجهنم در دوزخ (بهنگام عدم رضایت و ناخشنودی از امری و خبری گویند) یا به درک رفتن (واصل شدن) بجهنم فرو رفتن مردن (دشنام است)
رشته و ریسمان تابیده
ساییدن، آرد کردن ، استوار کردن، تابانیدن تاب دادن
ستیزه جو سرگین گردان از جانوران، سست ناتوان
رشته تابیده که بر سوزن کشند، ریسمان خام. تشک
مالش دادن، مالیدن بر ماسیدن به دست مالیدن، مالش دادن (مالش - تنبیه)، ادب کردن، آزمودگی آفتاب زردی، سیاهی، نرمی، سستی بدست مالیدن مالش دادن، مالش
گنده ستبر ضخیم، فربه
خروس، مهربان، بهار، دیگپایه خروس خروه
خاکستری رنگی
دریافت، گیرایی، یادگیری
آس کردن، شکستن، نزدیکی با زن، جمع دهوک، شکننده ها آس کننده ها
خار پشت
فشردن، ریسمان بستن، کوفتن
ستیهیدن
تعلیم و تربیت ترکی تزکش تیر دان، سامان ترکی سامان، آیین
دژ کوچک، قلعه کوچک، دزک
آبله، تاول، غده، غدۀ کوچک، گره
آرایش، زیب و زینت، زیور، زینت دادن، آراستن صورت با مواد مخصوص مانند کرم، بزک، نظم و ترتیب، نوع چیدن و منظم کردن، قانون، قاعده، رسم
ستبر، گنده، فربه، هر چیز گنده و ستبر
بزغاله، بچۀ بز، بز کوچک، چپش، بزیچه، بزبچّه
مالیدن، مالش دادن، مالیدن چیزی با دست
آلت نخ تابی، آلت چوبی که با آن نخ می ریسند، آلت فلزی یا چوبی در ماشین نخ ریسی که نخ روی آن پیچیده می شود
لقب اشرافی مردانه در اروپا
لقب اشرافی مردانه در اروپا
تعلیم وتربیت، نظم و ترتیب، سامان و آرایش
کسی که مال دیگران را بی خبر و پنهانی ببرد، آنکه چیزی از دیگران بدزدد
رشتۀ تابیده که برای دوختن چیزی به سوزن بکشند