دهی است از دهستان میان آب (بلوک شعیبه) بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 68هزارگزی شمال شرقی اهواز و در ساحل غربی رود خانه شطیط. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان میان آب (بلوک شعیبه) بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 68هزارگزی شمال شرقی اهواز و در ساحل غربی رود خانه شطیط. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
سرقت. عمل دزد. کار دزد. (یادداشت مرحوم دهخدا). سرقت و راه زنی و بردن مال کسی را در پنهانی و بطور مکر و فریب که صاحب مال خبردار نشود، و یا گرفتن مال کسی را در بیابان و صحرا بزور. (ناظم الاطباء). اًسلال. دمق. (منتهی الارب). سرق. سرقه. سلّه. (دهار). عمله. (منتهی الارب). لصوصه. لصوصیه. (دهار) : اگر چه دزد را دزدی بود کار دروغش نیز هم گویند بسیار. (ویس و رامین). گفت این مال از دزدی جمع شده است. (کلیله و دمنه). چه سود از دزدی آنگه توبه کردن که نتوانی کمند انداخت برکاخ. سعدی. کسی گفت و پنداشتم طیبت است که دزدی بسامان تر از غیبت است. سعدی. مهاوش، آنچه به دزدی و غصب برند. اًدعاث، دزدی نمودن. (از منتهی الارب). - امثال: دزدی، آن هم شلغم ! (امثال و حکم). مگر مال دزدی است، بدین ثمن بخس هرگز نفروشم. (امثال و حکم). - دزدی آسیا، در کتاب معارف بهأولد (ج 2 ص 88) این ترکیب بکار رفته و از سیاق عبارت چنین استنباط می شود که نوعی از بازی و شبیه درآوردن بود: اگر این آلات می ستدی تا بازی بیرون آری در سور جهان از این نمد کالبد و چوب استخوانها را از این پوستین وجود چه دزدی آسیا برون آوردی. - دزدی بوسه، دزدیدن بوسه. و این را در حالت خواب می توان کرد. (از آنندراج) : دزدی بوسه عجب دزدی خوش عاقبت است که اگر بازستانند دوچندان گردد. ؟ (از آنندراج)
سرقت. عمل دزد. کار دزد. (یادداشت مرحوم دهخدا). سرقت و راه زنی و بردن مال کسی را در پنهانی و بطور مکر و فریب که صاحب مال خبردار نشود، و یا گرفتن مال کسی را در بیابان و صحرا بزور. (ناظم الاطباء). اًسلال. دَمَق. (منتهی الارب). سَرَق. سَرِقَه. سَلَّه. (دهار). عَمله. (منتهی الارب). لُصوصه. لُصوصیه. (دهار) : اگر چه دزد را دزدی بود کار دروغش نیز هم گویند بسیار. (ویس و رامین). گفت این مال از دزدی جمع شده است. (کلیله و دمنه). چه سود از دزدی آنگه توبه کردن که نتوانی کمند انداخت برکاخ. سعدی. کسی گفت و پنداشتم طیبت است که دزدی بسامان تر از غیبت است. سعدی. مهاوش، آنچه به دزدی و غصب برند. اًدعاث، دزدی نمودن. (از منتهی الارب). - امثال: دزدی، آن هم شلغم ! (امثال و حکم). مگر مال دزدی است، بدین ثمن بخس هرگز نفروشم. (امثال و حکم). - دزدی آسیا، در کتاب معارف بهأولد (ج 2 ص 88) این ترکیب بکار رفته و از سیاق عبارت چنین استنباط می شود که نوعی از بازی و شبیه درآوردن بود: اگر این آلات می ستدی تا بازی بیرون آری در سور جهان از این نمد کالبد و چوب استخوانها را از این پوستین وجود چه دزدی آسیا برون آوردی. - دزدی بوسه، دزدیدن بوسه. و این را در حالت خواب می توان کرد. (از آنندراج) : دزدی بوسه عجب دزدی خوش عاقبت است که اگر بازستانند دوچندان گردد. ؟ (از آنندراج)
دین داری و تدیّن و پارسائی. (ناظم الاطباء) : نه آن میکند یار در شاهدی که با او توان گفت از زاهدی. سعدی (بوستان). زاهدی بر باد الاّ مال و مذهب دادنت عاشقی در ششدر الاّ کفر و ایمان باختن. سعدی. ، گوشه نشینی. (ناظم الاطباء) : گر یار با جوانان خواهد نشست و رندان ما نیز توبه کردیم از زاهدی و پیری. سعدی. ، زهدفروشی. تظاهر به زاهد بودن. رجوع به زاهد شود
دین داری و تدیّن و پارسائی. (ناظم الاطباء) : نه آن میکند یار در شاهدی که با او توان گفت از زاهدی. سعدی (بوستان). زاهدی بر باد الاّ مال و مذهب دادنت عاشقی در ششدر الاّ کفر و ایمان باختن. سعدی. ، گوشه نشینی. (ناظم الاطباء) : گر یار با جوانان خواهد نشست و رندان ما نیز توبه کردیم از زاهدی و پیری. سعدی. ، زهدفروشی. تظاهر به زاهد بودن. رجوع به زاهد شود
ابراهیم بن عبیدالله بن عطأالله گیلانی از دانشمندان نامی گیلان در آغاز قرن 12 هجری و عم مؤلف تذکرۀ حزین است. در تذکرۀ حزین آمده: عم عالیمقدار این خاکسار مظهرشوارق انوار و جامع کمالات صوری و معنوی تلمیذ والد بزرگوار خود است و متوطن بلدۀ طیبۀ لاهیجان و مرجع افاضل گیلان. فضائل حقیقیۀ نفسانیه را با محاسن ظاهریه جمع داشت. تقریر و تحریرش دلپذیر و در شعر و انشابی نظیر و جمیع خطوط را بغایت خوش و دلکش مینگاشت. از جملۀ مصنفاتش حاشیه ای است بر کتاب مختلف علامۀ حلی مسمی به رافعالخلاف و حاشیه ای بر کشاف تا سورۀ احقاف بنام کاشف الغواشی و رسالۀ دیگر در توضیح کتاب اقلیدس. فقیر در سن ده سالگی که در خدمت والد مرحوم از اصفهان به لاهیجان رسیده قریب یک سال توقف رو داده شرف حضور آن عم بزرگوار دریافته به اشارۀ والد علامه قدس روحه خلاصهالحساب را از خدمت ایشان استفاده نمود. قصائد غراء در مدح آل عبا و مراثی نیکو در تعزیت سیدالشهدا و اشعار و معمیات ستوده از تأثر طبع وقاد ایشان در صفحۀ روزگار باقیست. در سال یکهزار و یکصد و نوزده هجری بعالم بقا انتقال فرمودو در لاهیجان مدفون گردید. چون این خبر به اصفهان رسید مرثیه ای وارد خاطر فقیر شد بذکر چند بیت از آن مبادرت مینماید: این واقعه رنگ از رخ گلزار فروریخت بلبل دل خون گشته ز منقار فروریخت. (از تذکرۀ حزین ص 22 و 23). دیگر از تألیفاتش، القصائد الغراء فی مدح آل العباء است. (از ریحانهالادب). از اشعاراوست: برافکن پرده از رخسار وکوته ساز دعوی را به هفتاد و سه ملت جلوه ده شمع تجلی را. و هم او راست: اشکی از دل تو نشوید غبار من خاکش بسر اگرچه جگرگوشۀ من است. رجوع به تذکرۀ حزین و زاهدی (ابوطالب) و زاهدی (محمد علی) و حزین شود
ابراهیم بن عبیدالله بن عطأالله گیلانی از دانشمندان نامی گیلان در آغاز قرن 12 هجری و عم مؤلف تذکرۀ حزین است. در تذکرۀ حزین آمده: عم عالیمقدار این خاکسار مظهرشوارق انوار و جامع کمالات صوری و معنوی تلمیذ والد بزرگوار خود است و متوطن بلدۀ طیبۀ لاهیجان و مرجع افاضل گیلان. فضائل حقیقیۀ نفسانیه را با محاسن ظاهریه جمع داشت. تقریر و تحریرش دلپذیر و در شعر و انشابی نظیر و جمیع خطوط را بغایت خوش و دلکش مینگاشت. از جملۀ مصنفاتش حاشیه ای است بر کتاب مختلف علامۀ حلی مسمی به رافعالخلاف و حاشیه ای بر کشاف تا سورۀ احقاف بنام کاشف الغواشی و رسالۀ دیگر در توضیح کتاب اقلیدس. فقیر در سن ده سالگی که در خدمت والد مرحوم از اصفهان به لاهیجان رسیده قریب یک سال توقف رو داده شرف حضور آن عم بزرگوار دریافته به اشارۀ والد علامه قدس روحه خلاصهالحساب را از خدمت ایشان استفاده نمود. قصائد غراء در مدح آل عبا و مراثی نیکو در تعزیت سیدالشهدا و اشعار و معمیات ستوده از تأثر طبع وقاد ایشان در صفحۀ روزگار باقیست. در سال یکهزار و یکصد و نوزده هجری بعالم بقا انتقال فرمودو در لاهیجان مدفون گردید. چون این خبر به اصفهان رسید مرثیه ای وارد خاطر فقیر شد بذکر چند بیت از آن مبادرت مینماید: این واقعه رنگ از رخ گلزار فروریخت بلبل دل خون گشته ز منقار فروریخت. (از تذکرۀ حزین ص 22 و 23). دیگر از تألیفاتش، القصائد الغراء فی مدح آل العباء است. (از ریحانهالادب). از اشعاراوست: برافکن پرده از رخسار وکوته ساز دعوی را به هفتاد و سه ملت جلوه ده شمع تجلی را. و هم او راست: اشکی از دل تو نشوید غبار من خاکش بسر اگرچه جگرگوشۀ من است. رجوع به تذکرۀ حزین و زاهدی (ابوطالب) و زاهدی (محمد علی) و حزین شود
از شعرای قرن 9 هجری است. میر علیشیر نوائی آرد: مولانا زاهد معاصر باباسودائی بوده و متوفی به سال 853 هجری قمری بوده، قصیدۀ دریای ابرار میرخسرو را تتبع نموده و نظیرۀ تجنیسات کاتبی گفته و در مناجات قاضی الحاجات این بیت در تجنیسات نیکو گفته: زهره را چنگ یا رباب که داد لعل در سنگ یارب آب که داد. (ازمجالس النفائس ترجمه حکیم شاه محمد قزوینی ص 193). و رجوع به ص 18 از آن کتاب شود
از شعرای قرن 9 هجری است. میر علیشیر نوائی آرد: مولانا زاهد معاصر باباسودائی بوده و متوفی به سال 853 هجری قمری بوده، قصیدۀ دریای ابرار میرخسرو را تتبع نموده و نظیرۀ تجنیسات کاتبی گفته و در مناجات قاضی الحاجات این بیت در تجنیسات نیکو گفته: زهره را چنگ یا رباب که داد لعل در سنگ یارب آب که داد. (ازمجالس النفائس ترجمه حکیم شاه محمد قزوینی ص 193). و رجوع به ص 18 از آن کتاب شود
ازدواج، کدخدائی، کتخدائی، شاهی، زن گرفتن و جشن کردن، مصاهرت، عروسی، (آنندراج)، صهریت: ب خانه زن می شدند بدامادی، (تاریخ بخارا)، گفت پسرفلان زن خواسته است بدامادی میرود، (تاریخ بخارا)، ازپی دامادی پروانه امشب ساخت عشق در عروسی خانه فانوس جای شمع را، ملاطغرا (از آنندراج)، - امثال: مرگ زن هیچ کم از لذت دامادی نیست، عروسیه، دامادیه، شیشه به ... هادیه، ، شوهری دختر یاخواهر کسی: بچنین دختری بآزادی اختیارت کنم بدامادی، نظامی، کای شده آگاه ز استادیم خاص کن امروز بدامادیم، نظامی
ازدواج، کدخدائی، کتخدائی، شاهی، زن گرفتن و جشن کردن، مصاهرت، عروسی، (آنندراج)، صهریت: ب خانه زن می شدند بدامادی، (تاریخ بخارا)، گفت پسرفلان زن خواسته است بدامادی میرود، (تاریخ بخارا)، ازپی دامادی پروانه امشب ساخت عشق در عروسی خانه فانوس جای شمع را، ملاطغرا (از آنندراج)، - امثال: مرگ زن هیچ کم از لذت دامادی نیست، عروسیه، دامادیه، شیشه به ... هادیه، ، شوهری دختر یاخواهر کسی: بچنین دختری بآزادی اختیارت کنم بدامادی، نظامی، کای شده آگاه ز استادیم خاص کن امروز بدامادیم، نظامی
دهی است جزء دهستان سربند شهرستان اراک. واقع در 24هزارگزی جنوب باختری آستانه. دارای 303 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین می شود. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان سربند شهرستان اراک. واقع در 24هزارگزی جنوب باختری آستانه. دارای 303 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین می شود. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
مهدی در فارسی: رهنموده رهشناس، از نام های تازی بر مردان، هوشیدر سوشیانس: سوشیانت رهنمود یا پیامبری که در واپسین زمان پدید خواهد آمد رهنمود دوازدهم (عج) ارمغان آورده هدایت شده ارشاد گردیده، نامی است از نامهای مردان. هدیه داده شده هدیه آورده
مهدی در فارسی: رهنموده رهشناس، از نام های تازی بر مردان، هوشیدر سوشیانس: سوشیانت رهنمود یا پیامبری که در واپسین زمان پدید خواهد آمد رهنمود دوازدهم (عج) ارمغان آورده هدایت شده ارشاد گردیده، نامی است از نامهای مردان. هدیه داده شده هدیه آورده