دریاچه. دریااک. دریاهک: برغر، ناحیه ای است از بتمان میانه، و دریاژه ای اندر وی است و رود بخار از این دریاژه رود و اندر وی آبها درافتد. (حدود العالم). و رجوع به دریاچه شود
دریاچه. دریااک. دریاهک: برغر، ناحیه ای است از بتمان میانه، و دریاژه ای اندر وی است و رود بخار از این دریاژه رود و اندر وی آبها درافتد. (حدود العالم). و رجوع به دریاچه شود
داروهای تلخ و بدمزه را پس از اینکه بوسیلۀ قالبهای مخصوص بصورت عدسی های محدب الطرفین کوچک درآوردند برای اینکه هنگام استعمال دهان را بدطعم نکند، از یک ورقۀ صمغ و قند می پوشانندو بدین ترتیب روکش نازک شیرین و براقی هستۀ مرکزی بدمزه را فرامیگیرد و به این شکل دارویی دراژه نام نهاده اند، مانند: دراژۀ کنین. (از درمانشناسی ج 1)
داروهای تلخ و بدمزه را پس از اینکه بوسیلۀ قالبهای مخصوص بصورت عدسی های محدب الطرفین کوچک درآوردند برای اینکه هنگام استعمال دهان را بدطعم نکند، از یک ورقۀ صمغ و قند می پوشانندو بدین ترتیب روکش نازک شیرین و براقی هستۀ مرکزی بدمزه را فرامیگیرد و به این شکل دارویی دراژه نام نهاده اند، مانند: دراژۀ کنین. (از درمانشناسی ج 1)
مصغر دریا. دریای خرد. آبی ایستاده و وسیع محاط به خشکی چون دریاچۀ ساوه و دریاچۀ زره، و بحر خزر که دریاچه ای است. (یادداشت مرحوم دهخدا). دریای کوچک و دریای محدود و آبگیر و برکه. (ناظم الاطباء). ابیحر. بحیره. دریااک. دریاژه. دریاهک. دریایک. دریاهه. پهنۀ نسبهً وسیع آب راکد در داخل خشکی. فرورفتگی نسبهً وسیعی مملو از آب در دل خشکی. منشاء بیشتر دریاچه های موجود در عمل یخچالهاست (پر شدن حوضه ها که بوسیلۀ یخچال ها حفرشده، یا بسته شدن جریان رودخانه ها بوسیلۀ یخ) انواع دیگر دریاچه عبارت است از دریاچه های حادث از انسداد اتفاقی جریان آب رودخانه، دریاچه های طوقی، مردابهای ساحلی که در نزدیک مصب رودخانه تشکیل میشوند، قسمتهائی از اقیانوس که بواسطۀ عمل آتشفشانی جدا میشوند، و دهانه های آتشفشانهای خاموش که آب در آنها گرد می آید. بیشتر دریاچه ها شور یا تلخند بعضی از این دریاچه ها اعقاب دریاچه های آب شیرین هستند که از تبدیل اقلیم مرطوب به کم آب حادث شده اند (مانند دریاچۀ شور بزرگ و بحرالمیت). برخی از آنها از اقیانوس جدا شده اند (مانند دریای خزر و آرال). بزرگترین دریاچه های طبیعی زمین عبارتند از خزر، سوپریور، هکتوریا، نیانزا، آرال، میشیگان و هورون. بلندترین دریاچه های زمین تیتیکاکا و پست ترین آنها بحرالمیت است. (از دائره المعارف فارسی) ، مخزن های دریاچه مانند ساختۀدست انسان را نیز دریاچه میخوانند (مانند دریاچۀ سد کرج) وسیعترین این دریاچه ها دریاچۀ حادث از سد کاریبا بر رود زامبزی در افریقاست. (از دائره المعارف فارسی) ، حوض بزرگ که در باغهای بزرگ است. (یادداشت مرحوم دهخدا). مطلق حوض کلان و این از اهل زبان به تحقیق پیوسته است. (آنندراج) : دریاچه ای است دست کریمان روزگار کز رای سایلان بودش آبشارها. اشرف (از آنندراج). ، در تداول مردم گناباد به حوض وسط خانه اطلاق می شود. (یادداشت پروین گنابادی) ، نهر. (از آنندراج) : ز دریاچۀ گنگ تا آب سند شدندش زبون تاجداران هند. هاتفی (از آنندراج)
مصغر دریا. دریای خرد. آبی ایستاده و وسیع محاط به خشکی چون دریاچۀ ساوه و دریاچۀ زره، و بحر خزر که دریاچه ای است. (یادداشت مرحوم دهخدا). دریای کوچک و دریای محدود و آبگیر و برکه. (ناظم الاطباء). اُبَیحِر. بحیره. دریااک. دریاژه. دریاهک. دریایک. دریاهه. پهنۀ نسبهً وسیع آب راکد در داخل خشکی. فرورفتگی نسبهً وسیعی مملو از آب در دل خشکی. منشاء بیشتر دریاچه های موجود در عمل یخچالهاست (پر شدن حوضه ها که بوسیلۀ یخچال ها حفرشده، یا بسته شدن جریان رودخانه ها بوسیلۀ یخ) انواع دیگر دریاچه عبارت است از دریاچه های حادث از انسداد اتفاقی جریان آب رودخانه، دریاچه های طوقی، مردابهای ساحلی که در نزدیک مصب رودخانه تشکیل میشوند، قسمتهائی از اقیانوس که بواسطۀ عمل آتشفشانی جدا میشوند، و دهانه های آتشفشانهای خاموش که آب در آنها گرد می آید. بیشتر دریاچه ها شور یا تلخند بعضی از این دریاچه ها اعقاب دریاچه های آب شیرین هستند که از تبدیل اقلیم مرطوب به کم آب حادث شده اند (مانند دریاچۀ شور بزرگ و بحرالمیت). برخی از آنها از اقیانوس جدا شده اند (مانند دریای خزر و آرال). بزرگترین دریاچه های طبیعی زمین عبارتند از خزر، سوپریور، هکتوریا، نیانزا، آرال، میشیگان و هورون. بلندترین دریاچه های زمین تیتیکاکا و پست ترین آنها بحرالمیت است. (از دائره المعارف فارسی) ، مخزن های دریاچه مانند ساختۀدست انسان را نیز دریاچه میخوانند (مانند دریاچۀ سد کرج) وسیعترین این دریاچه ها دریاچۀ حادث از سد کاریبا بر رود زامبزی در افریقاست. (از دائره المعارف فارسی) ، حوض بزرگ که در باغهای بزرگ است. (یادداشت مرحوم دهخدا). مطلق حوض کلان و این از اهل زبان به تحقیق پیوسته است. (آنندراج) : دریاچه ای است دست کریمان روزگار کز رای سایلان بودش آبشارها. اشرف (از آنندراج). ، در تداول مردم گناباد به حوض وسط خانه اطلاق می شود. (یادداشت پروین گنابادی) ، نهر. (از آنندراج) : ز دریاچۀ گنگ تا آب سند شدندش زبون تاجداران هند. هاتفی (از آنندراج)
دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت. واقع در 16هزارگزی جنوب خاوری سبزواران و لب رود خانه هلیل، با 228 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت. واقع در 16هزارگزی جنوب خاوری سبزواران و لب رود خانه هلیل، با 228 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)