- درویده
- درو کرده
معنی درویده - جستجوی لغت در جدول جو
- درویده
- دروشده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بینوایی تهی دستی، گدایی کدیه سوال
بریدن غله و علف از روی زمین درو کردن
آنکه علف و غله را درو کند درو کننده
ایمان آورده، فریفته شده
دریوزه، گدایی، گدایی در خانه ها
بریدن گیاهان از روی زمین با داس یا ماشین درو، درو کردن
باور داشته تصدیق کرده، آن کس که بدین و مذهبی ایمان آورده: مومن مقابل ناگرویده غیر مومن کافر: همه خلق گرویده و ناگرویده از روی آفریدن و روزی دادن، جمع گرویدگان: آفرین بر گرویدگان و صفت ایمان ایشان
چاره جویی شده
درو کننده، دروگر
پاره کرده، شکافته چاک کرده
دروشده، بریده شده با داس، درویده
پاره شده، چاک خورده
صدور، صادر شدن
ادعا کردن، دعوی کردن، مدعی شدن، ادعا
قیمت کرده، قیمت شده
ربوده، سرقت شده
دروغی دروغ
سوراخی که در بام خانه کنند و نردبان بر آن گذاشته بالا روند و به زیر آیند
در بزرگ، در قلعه
بیچاره، بینوا، عاجز
پوشیده و پنهان
سراینده، گوینده داخل شونده، داخل
فقر تهی دستی افلاس مقابل توانگری مالداری، زهد گوشه نشینی، عرفان قلندری تصوف
روشن شده برق زده، پرتو افکنده