نام یکی از دهستانهای هشتگانه بخش میناب از شهرستان بندرعباس واقع در شمال میناب. از شمال بدهستان گلاشکرد، از مشرق به دهستان رودان و از مغرب به دهستان احمدی محدوداست. ناحیه ای است کوهستانی و هوایی گرم دارد. آب آن از رود خانه دژ و رود خانه ’بر’ تأمین میشود. از محصولات عمده اش خرما و مرکبات قابل ذکر، و شغل سکنه زراعت است. این دهستان از 55 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و در حدود 7723 تن سکنه دارد. و مرکز دهستان قریۀ قلعه دزدی، و از دیه های مهم آن آب کهور، رهدار و زمیتو قابل ذکر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
نام یکی از دهستانهای هشتگانه بخش میناب از شهرستان بندرعباس واقع در شمال میناب. از شمال بدهستان گلاشکرد، از مشرق به دهستان رودان و از مغرب به دهستان احمدی محدوداست. ناحیه ای است کوهستانی و هوایی گرم دارد. آب آن از رود خانه دژ و رود خانه ’بر’ تأمین میشود. از محصولات عمده اش خرما و مرکبات قابل ذکر، و شغل سکنه زراعت است. این دهستان از 55 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و در حدود 7723 تن سکنه دارد. و مرکز دهستان قریۀ قلعه دزدی، و از دیه های مهم آن آب کهور، رهدار و زمیتو قابل ذکر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
جای رود، و آن زمینی باشد که سیلاب رود در آن جاری شده باشد. (آنندراج). بستر رود. مجرای رود. (ناظم الاطباء). زمینی که بر آن رود جاری است و مجازاً خود رود را هم رودخانه گویند. (ناظم الاطباء). رودکده. دکتر مستوفی در کتاب جغرافیای عمومی چنین آرد: با ریزش باران در روی دامنه هاآب از هر سو جریان می یابد و در بریدگیها متمرکز میشود. این بریدگیها غالباً خشک هستند ولی از شکل رگه رگۀ آنها میتوان حدس زد که از جریان آب پیدا شده اند. پس از چند فصل بارانی، بریدگیها بهم نزدیک میشوند و کم کم جدار از بین میرود و بریدگی بزرگتری حاصل میشود. بیشتر دامنه ها در نواحی کوهستانی نشانه ای از این بریدگیها دارند که اگر آنها را برحسب جهت دنبال کنیم به حوضۀ سرچشمه یا درۀ رودخانه میرسیم. بریدگیهای بزرگ و کوچک و دره های خشک مجرای سیلاب هستند که خاصه در فصول بارانی آب به خود می بیند ولی در نواحی معتدل غالب این بریدگیها آبدار است و از اجتماع و برخورد آنها رودخانه تشکیل میشود. اگر مسیر رودخانه را از حوالی سرچشمه تا مصب آن دنبال کنیم در آن چند منطقۀ مشخص می بنیم که از لحاظ وضع پستی و بلندی و عمل فرسایشی رودخانه با یکدیگر فرق دارند. در قسمت علیای رودجریان آب نامنظم است و رودخانه هنوز صورت ثابتی بخود نگرفته است، این قسمت را حوضۀ سرچشمه یا آبگیر گوییم. در قسمت میانه رودخانه با آب فراوان در بستری ثابت و در دره جریان دارد و این قسمت آبراهه است و سرانجام منطقۀ آخری نواحی مشرف به مصب است که در آن رودخانه با جریانی آرام به دریا می ریزد و شکل معمولی آن مخروط افکنه است. (از جغرافیای عمومی تألیف دکتر احمد مستوفی ج 1). و رجوع به رود شود: دولت به سوی شاه رود یا به سوی تو باران به رودخانه شود یا به آبگیر. منوچهری. مدد سیل پیوسته چون لشکر آشفته می دررسید و آب از فراز رودخانه آهنگ بالا داد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 262). آن رود خانه خونخوار با آن غزارت از حکم طهارت بیرون شد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 ص 355). ای آنکه خانه بر ره سیلاب میکنی بر خاک رودخانه نباشد معولی. سعدی. چو زین رودخانه فراتر گذشت گذشتش ز سر هرچه در سر گذشت. امیرخسرو (از آنندراج). افتادگی است چارۀ خصم زیاده ره سیلاب کی خراب کند رودخانه را. محسن تأثیر (از آنندراج). - سنگ به رود خانه خدا انداختن، (بمزاح و انکار) گناهی بزرگ مرتکب نشدن. رجوع به امثال و حکم دهخدا شود
جای رود، و آن زمینی باشد که سیلاب رود در آن جاری شده باشد. (آنندراج). بستر رود. مجرای رود. (ناظم الاطباء). زمینی که بر آن رود جاری است و مجازاً خود رود را هم رودخانه گویند. (ناظم الاطباء). رودکده. دکتر مستوفی در کتاب جغرافیای عمومی چنین آرد: با ریزش باران در روی دامنه هاآب از هر سو جریان می یابد و در بریدگیها متمرکز میشود. این بریدگیها غالباً خشک هستند ولی از شکل رگه رگۀ آنها میتوان حدس زد که از جریان آب پیدا شده اند. پس از چند فصل بارانی، بریدگیها بهم نزدیک میشوند و کم کم جدار از بین میرود و بریدگی بزرگتری حاصل میشود. بیشتر دامنه ها در نواحی کوهستانی نشانه ای از این بریدگیها دارند که اگر آنها را برحسب جهت دنبال کنیم به حوضۀ سرچشمه یا درۀ رودخانه میرسیم. بریدگیهای بزرگ و کوچک و دره های خشک مجرای سیلاب هستند که خاصه در فصول بارانی آب به خود می بیند ولی در نواحی معتدل غالب این بریدگیها آبدار است و از اجتماع و برخورد آنها رودخانه تشکیل میشود. اگر مسیر رودخانه را از حوالی سرچشمه تا مصب آن دنبال کنیم در آن چند منطقۀ مشخص می بنیم که از لحاظ وضع پستی و بلندی و عمل فرسایشی رودخانه با یکدیگر فرق دارند. در قسمت علیای رودجریان آب نامنظم است و رودخانه هنوز صورت ثابتی بخود نگرفته است، این قسمت را حوضۀ سرچشمه یا آبگیر گوییم. در قسمت میانه رودخانه با آب فراوان در بستری ثابت و در دره جریان دارد و این قسمت آبراهه است و سرانجام منطقۀ آخری نواحی مشرف به مصب است که در آن رودخانه با جریانی آرام به دریا می ریزد و شکل معمولی آن مخروط افکنه است. (از جغرافیای عمومی تألیف دکتر احمد مستوفی ج 1). و رجوع به رود شود: دولت به سوی شاه رود یا به سوی تو باران به رودخانه شود یا به آبگیر. منوچهری. مدد سیل پیوسته چون لشکر آشفته می دررسید و آب از فراز رودخانه آهنگ بالا داد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 262). آن رود خانه خونخوار با آن غزارت از حکم طهارت بیرون شد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 ص 355). ای آنکه خانه بر ره سیلاب میکنی بر خاک رودخانه نباشد معولی. سعدی. چو زین رودخانه فراتر گذشت گذشتش ز سر هرچه در سر گذشت. امیرخسرو (از آنندراج). افتادگی است چارۀ خصم زیاده ره سیلاب کی خراب کند رودخانه را. محسن تأثیر (از آنندراج). - سنگ به رود خانه خدا انداختن، (بمزاح و انکار) گناهی بزرگ مرتکب نشدن. رجوع به امثال و حکم دهخدا شود
خانه دیو. محل دیو. جایگاه دیو. دیوخان: او در آن دیوخانه رفته ز هوش کآمد آواز آدمیش بگوش. نظامی. خانه دیو، دیوخانه بود گر خود ایوان خسروانه بود. نظامی. دیوخانه کرده بودی سینه را قبله ای سازیده بودی کینه را. مولوی
خانه دیو. محل دیو. جایگاه دیو. دیوخان: او در آن دیوخانه رفته ز هوش کآمد آواز آدمیش بگوش. نظامی. خانه دیو، دیوخانه بود گر خود ایوان خسروانه بود. نظامی. دیوخانه کرده بودی سینه را قبله ای سازیده بودی کینه را. مولوی
دهی است جزء دهستان شفت بخش مرکزی شهرستان فومن. در 29 هزارگزی جنوب خاوری فومن و 20 هزارگزی جنوب خاوری شفت. با 618 تن سکنه. آب آن از نهر امام زاده ابراهیم وراه آن مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان شفت بخش مرکزی شهرستان فومن. در 29 هزارگزی جنوب خاوری فومن و 20 هزارگزی جنوب خاوری شفت. با 618 تن سکنه. آب آن از نهر امام زاده ابراهیم وراه آن مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دکۀ دوافروشی. دواخانه. داروکده. جایی که در آن دارو میفروشند. (ناظم الاطباء) ، در اصطلاح قدما، مطب: به داروخانه پانصد مرد بودند که در هر روز نبضم مینمودند. عطار
دکۀ دوافروشی. دواخانه. داروکده. جایی که در آن دارو میفروشند. (ناظم الاطباء) ، در اصطلاح قدما، مطب: به داروخانه پانصد مرد بودند که در هر روز نبضم مینمودند. عطار
کوره. تنوره: و به تنور اندر نهند یا به دود خانه آبگینه گران. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، دودمان و خانواده. (ناظم الاطباء) (برهان) (از فرهنگ جهانگیری). خاندان و دوده. (آنندراج) : ایا ستوده به تو دود خانه نبوی جهان گرفته به عزم صواب و رای قوی. سوزنی. ، نژاد. (ناظم الاطباء). تبار. (آنندراج)
کوره. تنوره: و به تنور اندر نهند یا به دود خانه آبگینه گران. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، دودمان و خانواده. (ناظم الاطباء) (برهان) (از فرهنگ جهانگیری). خاندان و دوده. (آنندراج) : ایا ستوده به تو دود خانه نبوی جهان گرفته به عزم صواب و رای قوی. سوزنی. ، نژاد. (ناظم الاطباء). تبار. (آنندراج)
دهی است از دهستان کیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد. واقع در 10هزارگزی باختر کیوی و 6هزارگزی شوسۀ هروآباد به میانه. دارای 137 سکنه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی فرشبافی. و راه آن مالرو و محل سکنای ایل شاطرانلو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان کیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد. واقع در 10هزارگزی باختر کیوی و 6هزارگزی شوسۀ هروآباد به میانه. دارای 137 سکنه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی فرشبافی. و راه آن مالرو و محل سکنای ایل شاطرانلو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)