جدول جو
جدول جو

معنی درواسنج - جستجوی لغت در جدول جو

درواسنج
(دَرْ سَ)
معرب دروازه گاه. چیزی که پیش کوهۀ زین از زیادت پهلوی زین است. (منتهی الارب). در تاج العروس درواسنج و در اقرب الموارد درواسبخ ضبط شده است. صاحب تاج العروس می نویسدصاحب تکمله آنرا بصورت درواسبج ضبط کرده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دورسنج
تصویر دورسنج
دستگاه اندازه گیری مسافتی که میان بیننده و نقطۀ دور است، اسبابی که برای اندازه گیری فاصلۀ اشیای دور به کار می رود، مثل دورسنج نقشه برداری، تله متر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دماسنج
تصویر دماسنج
آلتی که درجۀ حرارت را معین کند، میزان الحراره، ترمومتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دروانه
تصویر دروانه
سوراخی که در بام خانه درست کنند و از آنجا روی بام بروند، دروار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درم سنج
تصویر درم سنج
کسی که پول خوب و بد را بسنجد و از هم جدا کند، صراف
فرهنگ فارسی عمید
دستگاهی برای سنجش عمق دریاها که در کشتی کار گذاشته می شود و عمق دریا را از روی سرعت صوت (مدتی که صوت به کف دریا برسد و به دستگاه منعکس گردد) اندازه می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
ابزاری با دو جسم دارای حرارت متضاد که برای مطالعۀ ویژگی های گرمایی اجسام کاربرد دارد، در پزشکی ابزاری شبیه دماسنج با درجه بندی خاص (حداکثر ۴۲ و حداقل ۳۴ درجه) برای اندازه گیری درجۀ حرارت بدن، درجه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هواسنج
تصویر هواسنج
آلتی برای اندازه گیری فشار هوا و تعیین تغییرات جوّی، فشارسنج، بارومتر، میزان الهوا
فرهنگ فارسی عمید
(دَرْ سَ)
درواسنج. رجوع به درواسنج شود
لغت نامه دهخدا
(دَرْ بَ)
درواسنج. رجوع به درواسنج شود
لغت نامه دهخدا
(مُ سَ)
مردارسنج. مردارسنگ. رجوع به مرداسنگ شود
لغت نامه دهخدا
(گَسَ)
اسبابی است که برای اندازه گرفتن درجۀ هوا به کار میبرند. گرماسنج سانتیگراد به صد درجه تقسیم میشود. درجۀ صفرمطابقت دارد با آب در حالت یخ بندان و صد درجه که برابر است با آب جوشان. گرماسنج رئومور آلتی است که به 80 درجه تقسیم شده بین آب منجمد و حرارت بخار آب جوشان. و دیگر گرماسنج فارنهایت که به 180 درجه تقسیم میشود که بین 32 درجه است که مطابقت دارد با آب منجمد و 212 که مطابقت دارد با حرارت بخار آب جوشان
لغت نامه دهخدا
(دَرْ هََ)
دهی است از دهستان خاروطوران بخش بیارجمند شهرستان شاهرود واقع در 108 هزارگزی جنوب خاوری بیارو 90 هزارگزی جنوب راه شوسۀ شاهرود به سبزوار با 150 تن سکنه. آب آن از یک رشته قنات تأمین می شود و راه آن مالرو است. ساکنین آن از طایفۀ بلوچ اند، ییلاق و قشلاق مینمایند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
بادیانۀ صحرایی و بستانی می باشد. (نزهه القلوب)
لغت نامه دهخدا
(دَ زَ)
درازنگ. نام قریه ای از چغانیان. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ نَ / نِ)
سوراخی باشد که بر بام خانه کنند و نردبان بر آن گذاشته بالا روند و بزیر آیند. (برهان) (آنندراج). و رجوع به دروار و درواس شود
لغت نامه دهخدا
(دَ سَ)
میزان الحراره. اسبابی برای اندازه گیری دما. هر یک از خواص فیزیکی یک ماده را که تابع دمای آن باشد می توان برای اندازه گیری دما بکار برد، از آن جمله است حجم یک مایع یا گاز در تحت فشار ثابت فشار یک گاز در صورت ثابت بودن حجم آن، مقاومت برقی یک جسم هادی، خواص گرمای برقی و غیره. دماسنج معمولی جیوه ای مبتنی بر انبساط ظاهری جیوه با ازدیاد دماست، و اساساً مرکب از لولۀ نازکی است که یک انتهایش بسته است و انتهای دیگرش به مخزن یا حبابی منتهی می شود، مخزن و قسمتی از لوله محتوی جیوه است. مدرج کردن اسباب بر اساس درجه بندی دماست، مثلاً در درجه بندی رایج صدبخشی مخزن و لوله را یک بار در یخ مذاب فرومی برند و نقطۀ تعادل سطح جیوه را صفر (0) نشان میکنند، سپس مخزن و لوله را در بخار آب جوشان در تحت فشار جو فرومی برند و سطح تعادل را 100 نشان میکنند، بالاخره فاصله بین درجات 0 تا 100 را به 100 قسمت متساوی تقسیم می کنند. بر حسب بالارفتن یا پایین آمدن دما، سطح جیوه در لوله بالا یا پایین میرود و درجۀ تغییر تعادل سطح جیوۀ دما را نشان می دهد. در اندازه گیری دماهای پست، به جای جیوه، الکل، اتر یا تولوئن بکار می برند. دماسنجهای گازی دمارا به وسیلۀ تغییراتی که به سبب تغییرات دما عارض حجم گازی که فشارش ثابت است می شود، اندازه میگیرند. دماسنج بیشینه ای دماسنجی است که پس از سرد شدن هم درجۀ نظیر حد اعلایی را که دما به آن رسیده است نشان میدهد، دماسنج طبی که معمولاً آن را درجه می خوانند و درجات آن از 32 تا 44 صدبخشی (در حدود دمای بدن در حال عادی) است و هر درجه ای به 10 عشر تقسیم شده است، از اقسام دماسنج بیشینه ای است. از جنبۀ تاریخی، گالیله و سانکتوریوس دماسنجهایی اختراع کردند. متجاوز از یک قرن بعد، سه نوع دماسنج فارنهایت، رئومور، و سلسیوس یا صدبخشی اختراع شد، که هنوز رایج ترین دماسنجهاست. اولی را فارنهایت (به سال 1714 میلادی) و دومی را رئومور (به سال 1730 میلادی) و سومی را سلسیوس اختراع کرد (احتمالاً در 1742 میلادی). (از دایرهالمعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(یْ / یِ مُ)
نواپرداز. نواساز. نواگر. نواطراز. مطرب. (آنندراج). مغنی. (ناظم الاطباء) ، نواشناس. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ سَ)
عاقل و زیرک، غازی، یعنی آنکه برای پیشرفت دین جنگ می کند. (ناظم الاطباء) ، کنایه از صاحب مجاهده و اهل دل. (آنندراج) :
به میزان درون سنجان بسنج این نکته پس بنگر
که دردافشان کنی بهتر بود یا راحت افسانش.
عرفی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هواسنج
تصویر هواسنج
وسیله سنجش فشار هوا، بارومتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواسنج
تصویر نواسنج
مطرب، نواساز، مغنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دماسنج
تصویر دماسنج
میزان الحراره
فرهنگ لغت هوشیار
سوراخی که در بام خانه کنند و نردبان بر آن گذاشته بالا روند و به زیر آیند
فرهنگ لغت هوشیار
اسبابی است که برای اندازه گرفتن درجه هوا بکار می برند، گرما سنج سانتیگراد به صد درجه تقسیم می شود، درجه صفر مطابقت دارد با آب در حالت یخبندان و صد درجه که برابر است با آب جوشان
فرهنگ لغت هوشیار
یک نوع دستگاهی که برای سنجش عمق دریاها بکار می رود که در کشتی کار گذاشته می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دور سنج
تصویر دور سنج
دستگاه اندازه گیری مسافتی که میان بیننده و نقطه دور است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درون سنج
تصویر درون سنج
عاقل و زیرک
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته درونک درونه از گیاهان گیاهی است دارای ساقه بلند و مجوف که بر زمین میخوابد. برگهای آن شبیه بادام و گلهایش زرد است و ریشه اش گره دار و بهیئت عقرب و طعمش تلخ است و در پزشکی مصرف دارد
فرهنگ لغت هوشیار
((دَ نِ))
دریچه ای که بر بام خانه درست کنند و از آن جا با نردبان روی بام روند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دماسنج
تصویر دماسنج
((دَ. سَ))
میزان الحراره، آلتی جهت اندازه گرفتن درجه حرارت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هواسنج
تصویر هواسنج
((هَ. سَ))
ابزاری که با آن فشار هوا سنجیده می شود، بارومتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرماسنج
تصویر گرماسنج
((~. سَ))
وسیله اندازه گیری مقدار گرمایی که دفع، جذب یا از جسمی به جسمی دیگر منتقل می شود، کالری متر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هواسنج
تصویر هواسنج
آئرومتر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دروانه
تصویر دروانه
آتیک
فرهنگ واژه فارسی سره
حرارت سنج، دماسنج، میزان الحراره
فرهنگ واژه مترادف متضاد