جدول جو
جدول جو

معنی درفشانی - جستجوی لغت در جدول جو

درفشانی
(دِ رَ)
درفشان بودن. درخشانی. تلألؤ:
چو آفتاب درخشان شود ز چرخ بلند
مه چهارده را کی بود درفشانی.
(منسوب به منوچهری)
لغت نامه دهخدا
درفشانی
(دُ فَ / فِ)
عمل درفشان. پراکندن در. درافشانی. افشاندن در. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- درفشانی کردن، در پراکندن.
، سخنان سخت نیکو گفتن. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- درفشانی کردن، سخنان نیکو گفتن:
چشم سعدی بر امید روی یار
چون دهانش درفشانی می کند.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درفشان
تصویر درفشان
(دخترانه)
درخشان و روشن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از درافشانی
تصویر درافشانی
بلاغت، زبان آوری، شیرین زبانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درفشان
تصویر درفشان
درافشاننده، کنایه از شخص بلیغ و زبان آور، شیرین سخن، درافشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درفشان
تصویر درفشان
درخشان، درخشنده، روشن، تابان
فرهنگ فارسی عمید
(گی وَ / وِ تَ)
درفشیدن کنانیدن. درخشیدن کنانیدن. (ناظم الاطباء). به درفشیدن داشتن: ابراق السیف، لمعالسیف، درفشانیدن شمشیر را. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(زَ فَ / فِ)
زرافشانی. عمل زرفشان. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به زرافشانی و زرفشانی کردن شود
لغت نامه دهخدا
(دُ اَ)
درفشانی. درافشان کردن. عمل درافشان. درپراکنی:
عدنی بود در درافشانی
یمنی پر سهیل نورانی.
نظامی.
- درافشانی کردن، درفشاندن:
ابری آمد چو ابر نیسانی
کرد بر سبزه ها درافشانی.
نظامی.
، بلاغت. زبان آوری. (ناظم الاطباء).
- درافشانی کردن، مسلسل و بدون لکنت زبان تکلم کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دُ / دَ / دِ رَ)
حالت و چگونگی درخشان. تابش. تلألؤ:
هر یک از خوبی چون باغ به هنگام بهار
وز درخشانی چون ماه به هنگام سحر.
فرخی.
مواهه، موهه، درخشانی آب روی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زرفشانی
تصویر زرفشانی
عمل زر افشان زر پراکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درفشان
تصویر درفشان
تابان، روشن، براق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درفشان
تصویر درفشان
((دُ یا دَ رَ))
درخشان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
تألّقٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
Luminousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
luminosité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
luminosidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
светимость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
Leuchtkraft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
світність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
jasność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
发光性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
luminosidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
আলোকিততা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
روشنائی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
ความสว่าง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
mwangaza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
ışıklılık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
빛남
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
光輝
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
זְהִירוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
luminosità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
kecerahan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
helderheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از درخشانی
تصویر درخشانی
उज्जवलता
دیکشنری فارسی به هندی