- درغوش
- نیازمند، محتاج، تهی دست، درویش
معنی درغوش - جستجوی لغت در جدول جو
- درغوش ((دَ))
- درویش، نیازمند، محتاج، تهیدست
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نیازمند محتاج تهیدست
بینوایی تهی دستی، گدایی کدیه سوال
بسیار و فراوان
شوق، اشتیاق، خواهش
یونانی تازی گشته پخماهی
انبوه، بسیار، زیاد، فراوان، به طور فراوان، موفّر، جزیل، اورت، به غایت، کثیر، غزیر، موفور، عدیده، وافر، بی اندازه، مفرط، معتدٌ به، خیلی، متوافر
درفش، افزار کفشدوزان
آلت کفش دوزی که با آن چرم را سوراخ می کنند، نشتر حجام
((دِ رُ))
فرهنگ فارسی معین
درفش، آلتی آهنین و نوک تیز شبیه جوالدوز اما ضخیم تر از آن با دسته ای چوبی که کفّاشان از آن برای سوراخ کردن چرم و دوخت و دوز کفش استفاده می کنند