- درشکه
- روسی گردونه گردونه چهار چرخه که با اسب کشیده شود و اطاقکی برای حمل مسافر دارد که سقف آنرا میتوان بلند کرد و بالای اطاقک پوشاند یا تا کرده خوابانید
معنی درشکه - جستجوی لغت در جدول جو
- درشکه ((دُ رُ کِ))
- گردونه چهارچرخه که با اسب کشیده می شود و اتاقکی برای حمل مسافر دارد
- درشکه
- گردونۀ چهارچرخه ای که با اسب کشیده می شود و سایبان آن باز و بسته می شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دویدن، کوتاه گامیدن گام کوتاه برداشتن، هموار کردن، زیر نهادن (مکسور کردن حرف)
دریافت دریابنده نیک دریابنده، مدرکه
خرد کننده در، شکننده در و گوهر
نیک دریابنده
اشکوب زیرین، اشکوب دوزخ زیرین زیر پایه، ته تک، فرود در تازی درکه زیر، پایه های پایه و درجه زبر پایه ته تک، نشیب سرازیری، طبقه پایین، طبقه دوزخ جمع درکات
کج تابی
ته، نشیب، طبقه و پله رو به سرازیری و نشیب، طبقۀ دوزخ
راننده درشکه
آن که درشکه را می راند
رانندۀ درشکه